از پا درامدن
consume, tire
از پا درامده
stump
از پا درآمدن
burnout , tire , succumb , wilt
از پا درآوردن
get , prostrate , overwhelm , subdue
از پا نیفتادنی
inexhaustible
از پادرنیامدنی
indefatigable
از پای افتاده
tired
از پای در امدن
succumb
از پای در اوردن
exhaust
از پای درآمده
fallen
از پای درآورنده
knockout
از پدر
paternal
از پرداخت طفره زدن
bilk
از پس امدن
ensue
از پستان گرفتن
wean
از پسند افتادن
obsolesce
از پشت
backwards, backward
از پهلو
by, besides, sidewards
از پیش
prior
از پیش اشغال کردن
preoccupy
از پیش اشغال یا تصرف کردن
preoccupy
از پیش اگاهی دادن
foretell
از پیش اگاهی دادن یا حدی زدن
forecast
از پیش اماده شده
studied
از پیش بردن
enforce, manage
از پیش برنامه ریزی کردن
prearrange
از پیش پرداختن
prepay
از پیش ترتیب دادن
prearrange
از پیش تصور کردن
prefigure
از پیش تنظیم کردن
preset
از پیش حاکی بودن از
foreshadow
از پیش حفظ کردن
reserve
از پیش خبر دادن
foretell, foreshadow, portend, forespeak