درمان بخش
curative
درمان پذیر
curable , remediable , treatable
درمان روانی
psychotherapy
درمان شدن
treat
درمان شناس
therapeutist
درمان کردن
treat, remedy
درمان کردن با اشعه ایکس
X-ray
درمان کردن با دارو
medicate
درمان کردن (عامیانه)
doctor
درمان کننده از راه طبیعی
naturopath
درمان ناپذیر
hopeless , incurable , irremediable
درمان نشده
untreated
درماندگی
inability, prostration, insolvency, insolvence
درمانده
helpless, forlorn
درمانده کردن
demoralize , desolate , disorient , frustrate , prostrate
درمانده و بیچاره شدن
prostrate
درمانشناس
therapist, therapeutist
درمانگاه
clinic, infirmary
درمانگاه و داروخانه
sick bay
درمانگاه یا بیمارستان کوچک
infirmary
درمانگی
failure
درمانی
therapeutic, remedial
درمنه
wormseed, santonica
درمنه (گیاه شناسی)
wormwood
درمیان گرفتن (ریاضی)
intercept
درنامگس (حشره شناسی)
crane fly
درندگی
voracity
درنده
predator
درنده (انسان یا جانور)
killer
درنده خو
rapacious, tigerish, tigerlike
درنده خویی
ferocity, rapacity, fury
درنرفتن
misfire
درنظر نگرفتن
exclude
