در معرض مخاطره گذاشتن
adventure
در معرض نابودی (گیاه یا جانور)
endangered species
در معرض نمایش قرار دادن
exhibit
در معرض هوا گذاشتن
weather
در مقابل
ahead , athwart , before , for , head , versus , oppositely
در مقابل پولی
kind
در مقابل دارا
have
در مقابل فشار مقاومت کردن
brace
در مقام دوم قرار دادن
subordinate
در مقام مقایسه
between
در ملاء عام
publicly
در ملازمت کسی بودن
attend
در منجلاب فرو بردن
mire
در منسوجات
textile
در منطقه
regionally
در مهار
dependent
در مواقع حذف حرف یا بخشی از کلمه
apostrophe
در مورد
anent , concerning , for , regard , respecting
در میان
among, between, amongst, amid, across, midst
در میان امدن
interpose, interject, intervene
در میان انداختن
interject
در میان اوردن
interject
در میان اینده
intercurrent, intermediate
در میان خود پذیرفتن
adopt, affiliate
در میان عبارات دیگر جا دادن
interpolate
در میان گذاشتن
enclose, insert
در میان نرده محصور کردن
pale
در میان واقع شدن
mediate
در میان واقع شونده
intermediate
در میدان شنوایی
sonic
در نتیجه
accordingly , consequently , hence , owing , subsequently , therefore , thus
در نرو دیدن
travel
در نزدیکی
around