در سوی پهنا
breadthwise
در سیلو گذاردن
silo
در شب
nightly , nights , nocturnal
در شبکه نهادن
enmesh
در شرف افتادن بودن
totter
در شرف بازنشستگی
retiring
در شرف تکوین
afoot , emergent , inchoate , incipient , nascent
در شرف روی دادن بودن
verge
در شرف وقوع
pending
در شرف وقوع بودن
impend
در شکاف یا سوراخ انداختن
slot
در شکم داشتن
gestate
در شگفت
agape
در شگفت شدن
admire, wonder
در شگفت ماندن
muse
در شمارش اشتباه شدن
miscount
در شمارش اشتباه کردن
miscount
در شمال
north
در شن دفن کردن
gravel
در صحرا
afield
در صحنه ظاهر شدن
stage
در صد
percentage, percent, cent
در صدد بودن
figure on, go
در صدر بودن
head
در صدر قرار داشتن
lead
در صدر قرار گرفتن
top
در صف امدن
align
در صف اوردن
array, range
در صف ایستادن
queue
در صف جلو قرار گرفتن
front
در صف راه رفتن
file
در صف گذاشتن
queue
در صفوف منظم پیش رفتن
procession