در دام اندختن
tangle
در دام نهادن
enmesh, immesh
در دایره قرار دادن
encircle
در درجه اول
primarily
در درجه نخست
foremost
در درون
inward , inwardly , within
در درون کار کردن
imbed, embed
در دریای تفکر غوطه ور شدن
pore
در دژ مستقر کردن
garrison
در دست
under
در دست اقدام
afoot
در دست انجام
pending
در دست داشتن
hold
در دسترس
available, accessible, attainable, hand-to-hand
در دسترس واقع شدن
avail
در دشت
afield
در دفتر وارد کردن
register
در دل نگاه داشتن
smother
در دم
express , immediate , instantaneous , on-the-spot
در دمش
inhalation
در دمیدن
inhale , inspiration , snuff
در دمیدنی (دارو)
inhalant
در دهات زندگی کردن
rusticate
در دهان گیری و مکیدن آلت تناسلی مرد
fellatio
در دهن کسی را گذاشتن
cork
در دوران کسادی
offseason
در دوران کم کاری
offseason
در دوردست ترین جا
outermost
در دویدن جلو افتادن
outrun
در دیوار قرار دادن
immure
در ذخیره نگاه داشتن
spare
در ذهن مجسم کردن
envisage
در ذیل امدن
follow
