در خطوط دشمن نفوذ کردن
infiltrate
در خفا انجام دادن
lurk
در خفای کامل (عامیانه)
hush-hush
در خلاف جهت ساعت
counterclockwise
در خلال
meanwhile, meantime
در خلسه
ecstatic
در خلوت
aside
در خمره ریختن
barrel
در خمره نهادن
vat
در خواب غفلت بودن
slumber
در خواست کردن
sue
در خود جا دادن
lodge , receive , case
در خود داشتن
bear , catch , have , hold
در خود کوفتن
repress
در خودماندگی (روان شناسی)
autism
در خور
appropriate, befitting, fit, meet, tailored, congruous
در خور بودن
befit
در خور پاداش
merit
در خور تماشا
theatrical
در خور جنتلمن
gentlemanly
در خور جوانی
juvenile
در خور سرباز
soldierly
در خور قدردانی
merit
در خوربودن
merit
در خورد فرو رفته
self-absorbed
در خورستایش
praiseworthy
در خیمه
tented
در داخل
in , in- , inward , within
در داخل ضریح زیارتگاه قرار دادن
enshrine
در دادگاه اقامه یا ادعا کردن
plead
در دادن (بافندگی)
unravel
در داربست جا دادن
embower
در دام افکندن
ensnare