داد زدن
shout, bawl, cry, hoot, outcry, roar
داد زدن با شور و حرارت
exclaim
داد زنی
ejaculation
داد سر کسی زدن
bark
داد (عامیانه)
holler
داد کشیدن
roar
داد و بیداد
rampage, uproar, scrimmage, hubbub, squabble, riot
داد و بیداد راه انداختن
fulminate
داد و بیداد کردن
wrangle, hobble, jangle, bawl
داد و بیداد کن
rowdy, termagant
داد و ستد
trade, business, bargain, intercourse, chaffer
داد و ستد ارتباط
traffic
داد و ستد کالا
barter
داد و ستد کردن
transact, vend, trade
داد و ستد کننده
trafficker
داد و فریاد
clamor
داد و گرفت
interchange
داد و هوار کردن
jangle
داد ور
impartial
دادبخشی
justice
دادجویی کردن
litigate
دادخواست
petition, suit, plea
دادخواست (حقوق)
bill
دادخواست دهنده
filer
دادخواست متقابل (حقوق)
counterclaim
دادخواست معتبر
true bill
دادخواه
complainant
دادخواهی
lawsuit, pleading, complaint
دادخواهی کردن
moot, petition
دادرس
magistrate, judge
دادرسی
trial
دادرسی (حقوق)
suit
دادستان
prosecuting attorney
