لیست ترجمه لغات فارسی به انگلیسی

خود خوشنود

complacent

خود خوشنودی

complacency, complacence, self-satisfaction

خود دار

continent, undemonstrative, self-collected, self-composed, self-contained, having self-control

خود داری

restraint, abstinence, equanimity, forbearance, abstention, temperance

خود داری کردن

withhold, desist, eschew, forbear, refrain

خود دوستی

narcissism

خود را اراستن

doll up, preen

خود را با محیط جور کردن

acclimate

خود را بمخاطره انداختن

adventure

خود را بناخوشی زدن

malinger

خود را به خاک افکندن

prostrate

خود را به کوچه علی چپ زدن

parry

خود را به ناخوشی زدن

malinger

خود را پایین آوردن

stoop

خود را پست کردن

condescend

خود را پست و حقیر کردن

grovel

خود را پنهان ساختن

hide

خود را تحت الشعاع قرار دادن

efface

خود را خوار کردن

cringe

خود را عقب کشیدن

wince

خود را گرفتن

perk, prim

خود را لرزاندن و تکان دادن

wince

خود رابجای دیگری جا زدن

impersonate

خود راه انداز

bootstrap

خود رای

opinionated, overconfident, headstrong, presumptuous, wayward, self-assured

خود رایی

conceit, arrogance, assumption, assurance, bighead, despotism

خود رو

wild, automotive, powered, self-driven, self-moving, self-propelled

خود (روان شناسی)

ego

خود زاوری

self-service

خود زندگی نامه

autobiography

خود زیستنامه