حفر کننده
digger
حفرترعه کردن
canal, dig canal
حفرکننده
excavator, digger, swot
حفره
hole, cavity, fossa, socket, pit, hollow
حفره دار
cellular
حفره دار کردن
pit
حفره دارشدن
pit
حفره درون سلولی گیاه
receptacle
حفره زیرزمینی
cavern
حفره شکم
maw
حفره شکمی
belly
حفره غدهای
crypt
حفره (کالبد شناسی)
bursa
حفره کله قندی
crater
حفره (گیاه شناسی - جانور شناسی)
chamber
حفره لگن خاصره
pelvis
حفره معده
maw
حفره یا گودال
sink
حفظ
preservation, protection, retinue
حفظ الصحه
hygiene
حفظ الصحه (بهداشت)
hygiene , sanitation
حفظ جان
self-preservation
حفظ چیزی از خطر و غیره
safekeeping
حفظ کردن
memorize , learn by heart
حفظ کردن از
safeguard
حفظ کردن از خطر
ensure , preserve
حفظ کردن از نور
shades
حفظ کردن با جاخالی دادن
fend
حفظ کردنی
maintainable
حفظ کننده
preservative , prophylactic
حفظ منابع طبیعی
conservation
حفظی
mnemonic
حق
right, law, due, title
