چشم کشی
counteracting or trying to counteract the effect of an evil eye
چشم کوفتگی
eyestrain
چشم گرداندن
goggle
چشم گیر
marked , observable
چشم گیر (خودمانی)
hot
چشم مانند
ocular
چشم مرغی
bird's-eye
چشم و چراغ
leading light , light
چشم و گوش باز
sophisticated
چشم و گوش باز کن
eye-opener
چشم و گوش بسته
unsophisticated
چشم ودل سیر
free from greed, satiable
چشم ودل گرسنه
insatiable
چشم ورقلمبیده
goggle-eyed
چشم وگوش باز
sophisticated
چشمان هیز
roving eye
چشمک
wink, blink, twinkle, eyewink
چشمک زدن
blink, twinkle, wink, winkle, bat, nictitate
چشمک زدن از راه دور
gleam
چشمک زدن (عامیانه)
bat
چشمک زن
blinker, winker
چشمک زن (دستگاه یا شخص)
flasher
چشمک (نور)
flash
چشمگیر
salient
چشمگیر (پوشاک)
dressy
چشمگیر (زننده)
egregious , glaring
چشمگیر (مجازی)
shining , salient
چشمه
source, spring, fountain, well, mesh, opening
چشمه اب گرم
geyser, hot spring, laguna, lagoon, thermae, thermal spring
چشمه آبگرم
hot spring
چشمه جوشان اب گرم و معدنی
geyser
چشمه ساری
spring
چشمه های آب معدنی
well
