اختیار دادن به
commission , invest
اختیار داشتن
dispose , exercise , freedom
اختیار (عامیانه)
say-so
اختیار کامل
carte blanche
اختیار کردن
adopt
اختیار گرای
libertarian
اختیار نامحدود
carte blanche
اختیارات
latitude
اختیارات شاعری
poetic license
اختیارنامه
mandate
اختیاری
optional, voluntary, arbitrary, freewill, free
اختیاری (آموزش)
elective
اخذ
catch, grasp, prehension
اخذ با جبار و زور
extortion
اخذ بزور و عنف
extortion
اخذ رای
poll
اخذ رای دسته جمعی
poll
اخذ رای زبانی
acclamation
اخر خط راه اهن یا هواپیما
terminal
اخر هفته
weekend
اخراج
dismissal, expulsion, deportation, eviction, exclusion, extrusion
اخراج از شغل (عامیانه)
walking papers , sack
اخراج از کشور میزبان
deportation
اخراج بلد کردن
banish
اخراج (به خاطر عدم نیاز)
redundancy
اخراج شده (به خاطر مازاد بودن)
redundant
اخراج (عامیانه)
heave-ho
اخراج کردن
exorcise, out, deport, oust, send down, exorcize
اخراج کردن (از خانه اجاره ای)
evict
اخراج کردن (از کار)
fire
اخراج کردن (از کشور میزبان)
deport
اخراج کردن (خودمانی)
sack
اخراج کردن (موقتا)
suspend
