جستجو کردن در
hunt
جستجو کننده
searcher, quester, seeker, snooker, snoop, tracer
جستجو (مجازی)
forage
جستجوگر
explorer
جستجوی گنج
treasure hunt
جستن
find, leap, jump, hip, scoot
جستن از خطر
escape
جسته
searched, found
جسته جسته برق زدن
glisten
جسته گریخته خواندن
browse
جسته و گریخته
desultory , stray
جسد
body, corpse, cadaver, carcase, bier
جسد حیوان ذبح نشده
carrion
جسد مانند
cadaverous
جسد مومیایی شده
mummy
جسدوار
cadaverous
جسر
pontoon, bridge, ferry
جسم
substance, flesh, solid , matter
جسم الوده
contaminant
جسم ایزوتوپ
isotope
جسم بسیط
element
جسم پنج وجهی
pentagon
جسم تابنده
phosphorus
جسم تخم مرغی
ovoid
جسم تعلیق شونده یا متراسب
precipitate
جسم جامد و سخت
adamant
جسم حلقوی
ring
جسم خمیر مانند
pulp
جسم دادن
embody
جسم زغال
char
جسم سفت و محکم
concrete
جسم شب تاب
phosphorus
جسم شناور
buoy, floater, drift
