تحت تاثیر برق قرار دادن
electrify
تحت تاثیر سوء قرار دادن (مجازی)
poison
تحت تاثیر عقیده یا مسلکی قرار دادن
prepossess
تحت تاثیر قرار دادن
impress, bias
تحت تاثیر واقع شدن
react
تحت تاثیر واقع شده
affected
تحت تاثیر واقع نشده
unbiased
تحت تسلط
under, subject
تحت تعقیب قانونی قرار دادن
pursue
تحت تعقیب قرار دادن
want
تحت تکفل
dependent
تحت توجه
hand , care
تحت توجه قرار دادن
observe
تحت حفاظت گرفتن
harbor
تحت سرپرستی
trust
تحت سرپرستی بین المللی قرار دادن
internationalize
تحت سلطه درآوردن
overbear , subordinate , control
تحت فرمان داشتن
command , control
تحت فشار
impacted, beneath
تحت فشار قرار دادن
suppress, tension
تحت فشار قرار دادن (اهرم وار)
lever
تحت فشار قرار دادن (با التماس و درخواست)
importune
تحت فشار هوا
pneumatic
تحت قاعده در آوردن
normalize , regulate
تحت قاعده و اصول معینی دراوردن
calibrate
تحت قیمومت (کشور)
trusteeship
تحت کنترل
grip
تحت کنترل دراوردن
harness, curb, subject
تحت محاصره
enclave
تحت مراقبت قرار دادن
watch
تحت نظر گیری
surveillance
تحت نظم و ترتیب در اوردن
discipline
تحت نفوذ
beneath