لیست ترجمه لغات فارسی به انگلیسی - صفحه 563


تاریکی پایین قرنیه

onyx

تارین کردن

darken

تازگی

novelty, recency, verdancy, maidenhood

تازگی سبزیجات

verdure

تازه

new, fresh, recent, young, green, breezy

تازه از راه رسیده

newcomer

تازه ازدواج کرده

newlywed

تازه استخدام

junior

تازه اندیش

inventive , inventor

تازه اندیشانه

inventive

تازه اندیشی

innovation , invention

تازه اندیشی کردن

innovate

تازه بدوران رسیده

upstart, nouveau riche, parvenu

تازه به دنیا آمده

newborn

تازه به دوران رسیده

nouveau riche , parvenu , upstart

تازه بوجود امده

inchoate

تازه پیدا شدگی

nascence, nascency

تازه داماد

newlywed

تازه ساز

new-built

تازه سازی

refreshment

تازه سرباز

recruit

تازه عروس

bride, newlywed

تازه کار

novice, rookie, beginner, debutant, freshman, ham

تازه کردن

refresh, freshen, fresh

تازه کردن حافظه

refresh

تازه کردن هوا

ventilate

تازه کننده

refresher

تازه کیش

convert

تازه نفس

fresh

تازه وارد

newcomer, immigrant

تازه وارد کردن

initiate

تازهتر

junior

تازهکار ناازموده

freshman

2374 ... 568 567 566 565 564 563




تبلیغات در دیکشنری آنلاین
تبلیغات در دیکشنری آنلاین
تبلیغات در دیکشنری آنلاین
تبلیغات در دیکشنری آنلاین