تاب دار کردن
warp
تاب داشتن
shimmy
تاب دهنده
twister , winder
تاب (ریسمان و طناب و غیره)
twist
تاب (زلف)
curl
تاب طناب
kink
تاب گشت
torso
تاب گیسو
lock , ringlet , wave , kink
تاب نیاوردنی
insufferable , insupportable , intolerable , resistless , unbearable
تاب و توان
resistance
تابان
bright, shining, brilliant, light, incandescent, luminous
تاباندن
flash
تابانیدن
glint
تابحال
hitherto, till now
تابستان
summer
تابستان را بسر بردن
summer
تابستان گذرانی
aestivation
تابستانی
summer, summery
تابش
radiation, glow, light, irradiance, shine, brilliance
تابش خیره کننده
glare
تابش زدگی
irradiation
تابش یا روشنی خیره کننده
dazzle
تابع
dependent, subordinate, subservient, amenable, subsidiary, adjective
تابع از نظر مقام
inferior
تابع امیال
impetuous
تابع بودن
subordinate
تابع خود کردن
govern
تابع (ریاضی)
function
تابع قرار دادن
subordinate
تابع وصول
accession
تابع وصول کردن
accession
تابعه اولیه چیزی را گرفتن
integrate
تابعی
functional
