بیش از اعتبار کشیدن
overdraw
بیش از اندازه
excessive, ample
بیش از اندازه عادی
supernumerary
بیش از پیش
increasingly
بیش از حد انجام دادن
overdo
بیش از حد بار کردن
overburden
بیش از حد (بها و درخواست و غیره)
exorbitant
بیش از حد لزوم
unnecessary, supererogatory
بیش از حد مصرف کردن
overuse
بیش از حد معقول
unreasonable
بیش از حد معین خوابیدن
oversleep
بیش از حد نصاب
surplus
بیش از حد واقع شرح دادن
exaggerate
بیش از وقت معین
overtime
بیش ازحد اراسته
ornate
بیشان
majority
بیشتر
more, rather
بیشتر بودن
exceed , outnumber , surpass , top , transcend
بیشتر درخشیدن
outshine
بیشتر زنده بودن از
outlive, outlast, survive
بیشتر شدن
augment , heighten
بیشتر عمر کردن
outlast , outwear
بیشتر وقت ها
often
بیشتر یا بهتر فروختن از
outsell
بیشترین
most, maximum, utmost, uttermost, superlative
بیشترین تعداد
most
بیشترین مقدار
most
بیشرمانه
cheeky, impertinent
بیشعور
dunce, numskull, dunderhead, numbskull
بیشعور دانستن
lout
بیشه
grove, thicket, glade, bosquet, forest, coppice
بیشه زار
woodland , woody
بیشی
excess
