به محاق رسیدن
wane
به محاکمه کشاندن
sue
به محض اینکه
immediate , once , scarcely
به مخاطره انداختن
endanger
به مزایده گذاشتن
auction
به مصارف نامشروع رساندن
misappropriate
به مقداری
somewhat
به مقدسات بی احترامی کردن
blaspheme
به مقدسات بی حرمتی کردن
blaspheme
به مقصد
for , home
به مقیاس بزرگ (نقشه و نمودار و غیره)
large-scale
به مقیاس کم
small-scale
به منزله
tantamount
به منظور
against , for , to
به موجودی افزودن
stock
به موقع
apropos , apposite , felicitous , pointed , seasonable , well-timed
به میرای بردن
inherit
به میل خود رفتار کردن
indulge
به ناپذیر
incorrigible
به ناچار
perforce
به ناحق قضاوت کردن
misjudge
به نام
y-clept , yclept
به ناموس کسی خدشه وارد آوردن
foul
به نتیجه رسیدن
wrap up, aim, fetch up
به نثر دراوردن
prose
به نحوی
somehow
به نخ کشیدن
string
به! (ندا به نشان شگفتی یا خوشی)
ho
به! (ندا حاکی از بی صبری یا شگفتی)
why
به ندرت
hardly , infrequently , rarely , scarcely , seldom
به نزاع انداختن
embroil
به نژادی
eugenic
به نسبت
proportional