به
a- , against , at , by , into , for , in , on , onto , over , through , to , toward , upon , with
به اب زدن، به گدار زدن
ford
به اتفاق آراء
unanimously , nem con , unanimous
به اتمام رساندن
achieve , terminate
به اتمام رسیدن
terminate
به اجبار
forcibly
به اجمال
schematically
به احترام
for
به احترام واداشتن
overawe
به احتمال زیاد
easily , likely
به اخور بستن
stall
به ارتفاع کمر
waist-high
به اردوگاه رفتن
camp
به ارمغان دادن
donate
به اسانی
easily
به استثنای
but , except , save , saving
به اشاره فهماندن
insinuate
به اشتباه
amiss
به اشتباه انداختن
trip
به اشتیاق آمدن
perk
به اصرار تقاضا کردن
adjure
به اصطلاح
alleged , so-called
به اضافه
moreover
به اطراف چرخاندن
wry
به اطلاع رساندن
apprise , apprize , post
به اطناب گفتن
belabour
به اعتبار
against
به اعتبار خود باقی ماندن
stand
به افراط
indulgently
به اقلام نوشتن
itemize
به امید دیدار (عامیانه)
so long
به ان سو رفتن
go over
به انجام رساندن
achieve , consummate , do , execute , follow-through , fulfil , fulfill