لیست ترجمه لغات فارسی به انگلیسی - صفحه 362


برجسته (رویداد یا زمان)

red-letter

برجسته کار

embosser

برجسته کاری

embossed work

برجسته کاری شده

raised

برجسته کاری شده (سنگ بهادار یا صدف)

cameo

برجسته کاری کردن

boss , emboss

برجسته کاری (مبل)

molding

برجسته کردن

distinguish , mark , signalize

برجسته (مجازی)

shining

برجسته نبوده در جنس

run-of-the-mill

برجسته نمایشی

stereoscopic

برجسته نمودن

accentuate

برجسته (هنرپیشه)

stellar

برجسته و عالی

brilliant

برجک چرخان

turret

برچسب

label, tag, ticket, banderol, banderole, tally

برچسب زدن

label, tag

برچسب زننده

tagger

برچسب قیمت

price tag

برچسب کتاب

bookplate

برچسب مالیاتی

revenue stamp

برچه (گیاه شناسی)

carpel

برچیدن

remove, liquidate

برچیننده

liquidator

برحذر

to pick up, to gather, to fill in, to remove, to avert, to wind up

برحذر بودن

beware

برحذر دارنده

premonitory

برحذر داشتن

premonition

برحسب

according

برحسب اتفاق

haphazard , incidentally

برحسب ارزش

ad valorem

برحسب تصادف

haphazard, happy-go-lucky, hit-or-miss

برحسب ساعت

hourly

2374 ... 367 366 365 364 363 362




تبلیغات در دیکشنری آنلاین
تبلیغات در دیکشنری آنلاین
تبلیغات در دیکشنری آنلاین
تبلیغات در دیکشنری آنلاین