بده
discharge, flow
بده و بستان
deal , dealing , give-and-take , reciprocity , trade-off
بده و بگیر کردن
exchange
بدهکار
debtor, obligor, yielder
بدهکار بودن
owe
بدهکار فراری
fly-by-night
بدهکار کردن
debit
بدهکاری
liability
بدهی
debt, liability, debit, due
بدهی پس افتاده
arrear, back
بدو زبان نوشته شده
bilingual
بدور چیزی بطور مارپیچ پیچیدن
coil
بدور چیزی پیچیدن
furl
بدور چیزی گشتن
orb, circumambulate
بدور محور گشتن
circulate
بدور مدار معینی گشتن
orb
بدور مداری گشتن
orbit
بدوران انداختن
roll
بدوش گرفتن
carry
بدوشاخه منشعب کردن
bifurcate
بدون
without
بدون ابر
fair
بدون ابهام
unequivocal
بدون احتیاط
unresponsive, hands-down
بدون ارتفاع
humble
بدون استخوان پشت
invertebrate
بدون اشکال
smooth, easy, well
بدون الیاژ
unalloyed
بدون ایمنی
insecure
بدون اینکه
without
بدون پاشنه
flat
بدون تبعیض
unbiased
بدون تبعیض یا طرفداری
unprejudiced
