بازداشت شدگان جنگی
internee
بازداشت کردن
arrest , bust , seize
بازداشت گاه
house of detention, concentration camp, detention barrack
بازداشت ناسزاوار (حقوق)
false arrest
بازداشتگاه
concentration camp
بازداشتگاه موقت نظامیان
guardhouse
بازداشتگاه موقت نوجوانان
detention home
بازداشتگاه موقت (نیروی دریایی)
brig
بازداشتگاه نوجوانان
detention home
بازداشتگاه یا زندان مجرمین
penitentiary
بازداشتن از
proscribe
بازداشتن از انجام کاری
debar
بازداشتن از ورود
debar
بازدانه (گیاه شناسی)
gymnosperm
بازده
efficiency, yield, output, turnover, revenue
بازده دادن
return
بازده داشتن
pay , return , yield
بازده (کشاورزی)
crop
بازدوزی
darning
بازدوزی کردن (پوشاک)
darn
بازدید
visit, inspection, review, survey, revision
بازدید کردن
revisit, gam, reconnoiter, reconnoitre, review, survey
بازدید کننده
sightseer , visitor
بازدید مقدماتی
reconnaissance
بازرس
inspector, controller, warden, scrutineer
بازرس انتخابات
scrutineer
بازرس دانشجویان
proctor
بازرس مطبوعات و نمایشها
censor
بازرسی
inspection, audit, search, examination, control, detection
بازرسی بدنی کردن
frisk , search
بازرسی کردن
examine, inspect, search, espy, proctor, sight
بازرسی کشتی
rummage
بازرگان
merchant, businessman, trader, monger
