با نمودار نشان دادن
graph
با نمودارنشان دادن
chart
با نمونه نشان دادن
exemplify
با نوار بستن
band, bandage, tape
با نوک پا راه رفتن
tiptoe
با نوک سوراخ کردن
peck
با نیزه زدن
spear
با هم
together, simultaneously, altogether, in toto, vis-a-vis
با هم امیختن
grade, intermingle, interweave
با هم عوض کردنی
interchangeable
با هم مخلوط کردن
intermingle, intermix
با هم یکی شدن
accrete
با همدیگر
together
با همست
systematic
با همه این ها
notwithstanding
با هوش
intelligent, smart, ingenious, spiffy, clever, bright
با و پایین رفتن
fluctuate
با واگن حمل کردن
waggon, wagon
با واگن رفتن
tram
با وجدان
conscientious , faithful,scrupulous
با وجود
despite, notwithstanding, but
با وجود این
still
با وجود آنکه
although
با ورقه رای دادن
ballot
با ورکردنی
believable
با وزن خواندن
scan
با وفا
unfailing, trustable, loyal, faithful, fast
با وقار
dignified, courtly, stately, ladylike, adult, grand
با وقار گام برداشتن
stalk
با ولخرجی
improvidently , wastefully
با ولع بعلیدن
raven
با یک نظر
prima facie
باابهام
ambiguous
