آیین نامه
regulation,bylaw , rulebook , statute
آیین نفی مطلق (فلسفه)
nihilism
آیین ها
exercises
آیینه ای
decorated with mirrors or glass
آیینه جلو اتومبیل
rearview mirror
آیینه ساز
manufacturer of mirror
آیینه سازی
manufacture of mirrors
آیینه کاری
decoration with mirror
آیینه وار
like a mirror
آئورت (کالبدشناسی)
aorta
ب
Beh (the 2nd letter of the persian alphabet)
ب ب
tot
ب ب کردن (کودکان بی زبان)
babble
با
with, by, in, against, together with, mid
با ابر پوشاندن
becloud, bedim, overcloud
با ابهت
imposing
با اتش سوختن
incinerate
با اتش ملایم پختن
braise, stew
با اجر کاشی فرش کردن
tile
با اچار بستن
key
با احترام
reverently
با احترام و تکریم
venerability
با احتیاط
discreet, wary, cautious, careful, prudent, circumspect
با احتیاط و دقیق
chary
با احساسات امیختن
sentimentalize
با ادب
courteous, polite, complaisant, respectful, civil
با ادب و فرهیخته
courtly
با ادبی
courtesy
با اراء عمومی تبعید کردن
ostracize
با اراده
resolute
با اراذل و اوباش حمله کردن به
rabble
با ارزش
valuable, worth, noteworthy, valorous, chi-chi, chichi
با ارفاق
leniently
