اشاره کردن به
allude , designate , mention , notice
اشاره کردن و رد شدن برق زدن
glance
اشاره کننده
indicative, suggestive, expressive
اشاره مختصر
mention
اشاره نما
indicant
اشاره یا نگاه مختصر
glance
اشارهگر
pointer
اشاعه
distribution, publication, broadcasting
اشاعه دادن
broadcast
اشاعه دهنده
disseminator
اشاعه کردن
diffuse
اشامیدنی
drink, beverage
اشباء کردن
glut
اشباع
saturation, impregnation, glut, satiation, suffusion, imbibition
اشباع بازار
glut
اشباع شدن
satiate
اشباع شده
saturated, saturant, sodden
اشباع کردن
saturate, glut, imbue, imbibe, imbrue, impregnate
اشباع نشده
unsaturated
اشباع نشده (چربی)
polyunsaturated
اشباعی
expletive, expletory
اشپزخانه
kitchen, galley, cookery
اشپزخانهای
culinary
اشپزی
cookery
اشپل
spawn
اشتباه
wrong, mistake, error, fault, fumble, boo
اشتباه احمقانه
blooper, flub, bloomer
اشتباه آمیز
erroneously
اشتباه آمیزانه
erroneously
اشتباه بزرگ
blunder
اشتباه حساب کردن
miscalculate
اشتباه خواندن
misread
اشتباه در گفتار یا کردار
gaffe
