لیست ترجمه لغات فارسی به انگلیسی - صفحه 116


اسباب خنده

mockery

اسباب (خودمانی)

gizmo

اسباب رضایت

gratification

اسباب زحمت

inconvenience, discommodity, encumbrance

اسباب زحمت شدن

encumber

اسباب سفر

baggage , luggage

اسباب شکنجه

torment

اسباب غذاخوری

cutlery

اسباب کار

kit

اسباب کشی

shifting, moving

اسباب لغزنده

slide

اسباب مخصوص در اوردن چیزی

scoop

اسباب منزل

furnishings , furniture

اسباب موسیقی

glee

اسباب های ضربی مثل طبل و دنبک

percussion

اسباب و آلات

equipment , stuff

اسباب یدکی اتومبیل

part

اسبدوانی

turf

اسبق

prior

اسبق بودن بر

precede

اسبقی

previous

اسبله (جانور شناسی)

catfish

اسبی

horse, equine, horsey

اسپارتی

Spartan

اسپاگتی

spaghetti

اسپانیا

Spain

اسپانیا (شعر قدیم)

Hispania

اسپانیایی

Spanish

اسپانیایی و پرتغالی

Hispanic

اسپانیولی

Spaniard

اسپرانتو

Esperanto

اسپرانتو (زبان)

Esperanto

اسپرز

spleen, milt

2374 ... 121 120 119 118 117 116




تبلیغات در دیکشنری آنلاین
تبلیغات در دیکشنری آنلاین
تبلیغات در دیکشنری آنلاین
تبلیغات در دیکشنری آنلاین