زندگی عشقی و جنسی
love life
زندگی کردن
live, habit
زندگی کننده
liver
زندگی گیاهان شناور بر سطح دریا
phytoplankton
زندگی گیاهی
vegetation
زندگی گیاهی یک ناحیه
botany
زندگی مانند
lifelike
زندگی مجدد
renascence
زندگی نامه ی شخصی
autobiography
زندگینامه
biography
زندگینامه نگار
biographer
زنده
alive, living, live, vivid, lively, fresh
زنده باد!
viva
زنده بودن
live
زنده (تخیل)
vivid
زنده دل
dapper, dashing, light-hearted
زنده دلی
verve, activity
زنده (رنگ و صدا)
bright
زنده زا
viviparous, live-bearing
زنده شدن
liven, revive, quicken
زنده کردن
resuscitate, resurrect, vitalize, quicken, vivify
زنده کردن حافظه
refresh
زنده کردن مجدد
resurrect , revive
زنده ماندن
survive
زنده ماندنی
viable
زنده مانده
survivor
زنده نگهداشتن
perpetuate
زنده و باروح
colorful
زنده و فعال بدون هوا و اکسیژن
anaerobic
زنش
beat
زنکه
jade, sirrah
زنکه (خودمانی)
punk
زنگ
rust
