- چگونه در مورد مراحل مختلف یک رابطه از آشنایی تا ازدواج به انگلیسی صحبت کنیم؟
- مهمترین لغات مربوط به ازدواج، مراسم عروسی و نامزدی کدامند؟
- برای توصیف روابط عاطفی مختلف چه کلمات و عباراتی وجود دارد؟
- اصطلاحات کلیدی برای صحبت در مورد جدایی و طلاق به انگلیسی چیست؟
- تفاوت بین کلماتی مانند Fiancé و Fiancée یا Groom و Bride در چیست؟
در این مقاله، به تمام این سوالات پاسخ خواهیم داد و به طور جامع به بررسی لغات مربوط به ازدواج، طلاق و انواع روابط در زبان انگلیسی میپردازیم. یادگیری این واژگان نه تنها دایره لغات شما را گسترش میدهد، بلکه به شما کمک میکند تا با اعتماد به نفس بیشتری در مورد یکی از مهمترین جنبههای زندگی صحبت کنید. چه در حال تماشای یک فیلم رمانتیک باشید، چه در یک مکالمه دوستانه شرکت کنید، این مجموعه لغات و عبارات برای شما بسیار کاربردی خواهد بود.
مراحل اولیه یک رابطه: از آشنایی تا تعهد
هر رابطهای مسیری را طی میکند که با لغات و عبارات خاص خود توصیف میشود. آشنایی با این کلمات به شما کمک میکند تا مراحل مختلف یک رابطه را به درستی بیان کنید. در این بخش، از اولین قرار ملاقات تا رسیدن به یک تعهد جدی را بررسی میکنیم.
آشنایی و قرار ملاقات (Dating)
این مرحله نقطه شروع بسیاری از روابط است. افراد برای شناخت بهتر یکدیگر با هم وقت میگذرانند.
- To ask someone out: از کسی درخواست کردن برای بیرون رفتن و قرار ملاقات.
- To go on a date: به قرار ملاقات رفتن.
- Dating: فرآیند قرار گذاشتن و آشنایی با افراد مختلف. به طور مثال: “They are dating.” یعنی آنها در مرحله آشنایی و قرار گذاشتن هستند.
- To have a crush on someone: به کسی علاقهی پنهانی و یکطرفه داشتن.
- Getting to know each other: مرحله شناخت یکدیگر.
ورود به یک رابطه جدی (Getting Serious)
پس از مدتی آشنایی، ممکن است رابطه وارد مرحله جدیتری شود. در این مرحله، افراد خود را به عنوان یک زوج (Couple) معرفی میکنند.
- In a relationship: در یک رابطه بودن. این عبارت نشان میدهد که دو نفر به طور رسمی با هم هستند.
- Partner: شریک عاطفی. این کلمه هم برای مرد و هم برای زن به کار میرود.
- Boyfriend/Girlfriend: دوستپسر/دوستدختر.
- Significant other: واژهای رسمیتر برای شریک عاطفی یا همسر.
- Committed relationship: یک رابطه متعهدانه که در آن دو طرف قصد دارند برای مدت طولانی با هم بمانند.
لغات و عبارات مربوط به نامزدی و ازدواج
وقتی یک رابطه به اوج خود میرسد، مراحل نامزدی و ازدواج آغاز میشود. این دوره پر از اتفاقات و مراسم خاصی است که هر کدام واژگان مخصوص به خود را دارند. تسلط بر این لغات مربوط به ازدواج به شما کمک میکند تا بتوانید جزئیات این رویداد مهم را به خوبی توصیف کنید.
خواستگاری و نامزدی (Proposal and Engagement)
خواستگاری لحظهای است که یک نفر از دیگری تقاضای ازدواج میکند و در صورت پذیرش، دوره نامزدی آغاز میشود.
- To propose (to someone): خواستگاری کردن از کسی. مثال: “He proposed to her on a beach at sunset.”
- Marriage proposal: درخواست ازدواج.
- To get engaged: نامزد کردن.
- Engagement: دوره نامزدی.
- Engagement ring: حلقه نامزدی.
- Fiancé: نامزد (مرد).
- Fiancée: نامزد (زن). (توجه کنید که تلفظ هر دو کلمه یکسان است اما نوشتار متفاوتی دارند).
- Engagement party: جشن نامزدی.
مراسم عروسی (The Wedding Ceremony)
مراسم عروسی قلب جشن ازدواج است. در این بخش، با افراد، لباسها و اجزای مختلف این مراسم آشنا میشویم.
افراد کلیدی در مراسم عروسی:
- Bride: عروس.
- Groom (or Bridegroom): داماد.
- Newlyweds: تازهعروس و داماد.
- Bridesmaid: ساقدوش عروس.
- Maid of Honor: ساقدوش اصلی عروس (معمولاً بهترین دوست یا خواهر عروس).
- Best Man: ساقدوش اصلی داماد.
- Groomsman: ساقدوش داماد.
- Officiant: عاقد یا فردی که مراسم را رسمی میکند (مانند کشیش یا قاضی).
- Guests: مهمانان.
اجزا و اصطلاحات مراسم:
- Wedding ceremony: مراسم عقد و عروسی.
- Wedding reception: جشن و مهمانی بعد از مراسم.
- Wedding vows: عهد و پیمان ازدواج که عروس و داماد برای هم میخوانند.
- Wedding ring / Wedding band: حلقه ازدواج.
- Wedding dress / Wedding gown: لباس عروس.
- Veil: تور عروس.
- Tuxedo (Tux): کت و شلوار رسمی داماد.
- Bouquet: دسته گل عروس.
- Honeymoon: ماه عسل.
- Marriage certificate: سند ازدواج.
انواع ازدواج (Types of Marriage)
ازدواجها میتوانند اشکال مختلفی داشته باشند که هرکدام با واژه خاصی توصیف میشوند:
- Arranged marriage: ازدواج سنتی یا از پیش تعیین شده توسط خانوادهها.
- Civil marriage: ازدواج محضری یا قانونی که بدون مراسم مذهبی انجام میشود.
- Religious marriage: ازدواج مذهبی که طبق آیین و رسوم یک دین خاص برگزار میشود.
- Marriage of convenience: ازدواج مصلحتی (مثلاً برای کسب اقامت یا منافع مالی).
توصیف انواع روابط و وضعیت تاهل
در زبان انگلیسی کلمات متعددی برای توصیف وضعیت رابطه افراد و انواع مختلف روابط عاطفی وجود دارد. دانستن این کلمات به درک بهتر تفاوتهای فرهنگی و اجتماعی نیز کمک میکند.
وضعیت تاهل (Marital Status)
این کلمات برای توصیف وضعیت قانونی و اجتماعی یک فرد به کار میروند:
| لغت انگلیسی | معنی فارسی | توضیح کوتاه |
|---|---|---|
| Single | مجرد | فردی که هرگز ازدواج نکرده یا در حال حاضر در رابطه رسمی نیست. |
| Married | متاهل | فردی که به صورت قانونی ازدواج کرده است. |
| Engaged | نامزد | فردی که قول ازدواج داده اما هنوز مراسم رسمی را برگزار نکرده است. |
| Divorced | مطلقه | فردی که ازدواجش به صورت قانونی پایان یافته است. |
| Separated | جدا شده | فردی که از همسرش جدا زندگی میکند اما هنوز به طور رسمی طلاق نگرفته است. |
| Widowed | بیوه | فردی که همسرش فوت کرده است. (Widow برای زن و Widower برای مرد) |
انواع دیگر روابط
علاوه بر روابط عاشقانه مرسوم، انواع دیگری از ارتباطات نیز وجود دارند:
- Platonic relationship: رابطه افلاطونی؛ یک دوستی عمیق و صمیمی بدون جنبههای عاشقانه یا جنسی.
- Long-distance relationship: رابطه از راه دور؛ زمانی که دو طرف از نظر جغرافیایی از هم دور هستند.
- Domestic partnership: مشارکت خانگی؛ دو نفر که با هم زندگی میکنند اما به طور رسمی ازدواج نکردهاند. این نوع رابطه در برخی کشورها وضعیت قانونی دارد.
- Codependent relationship: رابطه وابسته؛ یک رابطه ناسالم که در آن یک یا هر دو طرف وابستگی بیش از حد عاطفی یا روانی به دیگری دارند.
پایان یک رابطه: جدایی و طلاق
متاسفانه همه روابط به ازدواج ختم نمیشوند و برخی ازدواجها نیز دوام نمیآورند. برای صحبت در مورد این جنبه تلخ روابط نیز باید با واژگان و عبارات مربوطه آشنا بود.
به هم زدن رابطه (Breaking Up)
این عبارات معمولاً برای روابطی که به ازدواج نرسیدهاند، استفاده میشود:
- To break up (with someone): به هم زدن یک رابطه عاطفی. مثال: “She broke up with him last month.”
- To split up: جدا شدن، معنایی مشابه break up دارد. مثال: “After five years together, they decided to split up.”
- To dump someone: ترک کردن یک نفر در رابطه (معمولاً به صورت ناگهانی و یکطرفه).
جدایی قانونی و طلاق (Separation and Divorce)
این اصطلاحات برای پایان دادن به یک ازدواج رسمی به کار میروند:
- To separate: جدا زندگی کردن (قبل از طلاق رسمی). مثال: “My parents separated a year before they got divorced.”
- Separation: جدایی.
- To get a divorce / To get divorced: طلاق گرفتن. مثال: “They got divorced after only two years of marriage.”
- Divorce: طلاق (به عنوان اسم). مثال: “The divorce was a difficult experience for the children.”
- Ex-husband / Ex-wife: شوهر سابق / همسر (زن) سابق.
- Custody: حضانت (فرزندان پس از طلاق).
- Alimony / Spousal support: نفقه یا حمایت مالی که یکی از همسران پس از طلاق به دیگری پرداخت میکند.
جمعبندی نهایی
در این راهنمای جامع، سفری به دنیای لغات مربوط به ازدواج، روابط و طلاق در زبان انگلیسی داشتیم. از اولین مراحل آشنایی و قرار ملاقات گرفته تا شکوه مراسم عروسی و در نهایت، اصطلاحات مربوط به پایان یک رابطه را پوشش دادیم. یادگیری این واژگان به شما این قدرت را میدهد که احساسات، تجربیات و مشاهدات خود را با دقت و ظرافت بیشتری بیان کنید. پیشنهاد میکنیم این لغات را در جملات مختلف به کار ببرید و سعی کنید در مکالمات روزمره خود از آنها استفاده کنید تا به طور کامل در ذهن شما تثبیت شوند.



