- آیا از دیدن افعال عبارتی یا Phrasal Verbs در فیلمها و مکالمات انگلیسی سردرگم میشوید؟
- به دنبال درک عمیقتر و کاربردی از پرتکرارترین فریزال ورب با Up هستید؟
- آیا میخواهید بدانید حرف اضافه Up چگونه معنای یک فعل ساده را کاملاً دگرگون میکند؟
- دوست دارید با مثالهای واقعی و ملموس، برای همیشه کاربرد این افعال را به خاطر بسپارید؟
در این مقاله جامع، به تمام این سوالات و بیشتر از آن پاسخ خواهیم داد. افعال عبارتی (Phrasal Verbs) یکی از چالشبرانگیزترین و در عین حال شیرینترین بخشهای یادگیری زبان انگلیسی هستند. آنها به کلام شما رنگ و بوی طبیعی و نیتیو میبخشند و درک شما را از انگلیسی محاورهای به سطح جدیدی میرسانند. حرف اضافه «Up» یکی از پرکاربردترین کلماتی است که در ساخت این افعال نقش دارد و معانی متنوعی از تکمیل کردن یک کار گرفته تا افزایش دادن چیزی را ایجاد میکند. یادگیری فریزال ورب با Up نه تنها دایره لغات شما را گسترش میدهد، بلکه به شما کمک میکند تا با اعتماد به نفس بیشتری در مکالمات روزمره شرکت کنید. با ما همراه باشید تا ۱۵ مورد از مهمترین این افعال را با هم بررسی کنیم.
۱. Give Up: تسلیم شدن، دست کشیدن
شاید بتوان گفت Give up یکی از معروفترین و پرتکرارترین افعال عبارتی است. این فعل به معنای توقف تلاش برای انجام کاری، پذیرش شکست و دست کشیدن از یک عادت یا فعالیت است. این عبارت بار معنایی منفی (تسلیم شدن) یا مثبت (ترک یک عادت بد) را میتواند به همراه داشته باشد.
-
Even though it was difficult, she didn’t give up.
با اینکه سخت بود، او تسلیم نشد.
-
My doctor advised me to give up smoking.
پزشکم به من توصیه کرد که سیگار را ترک کنم.
-
He gave up his dream of becoming a musician.
او از رویای خود برای موزیسین شدن دست کشید.
۲. Wake Up: بیدار شدن
این فریزال ورب با Up در زندگی روزمره همه ما کاربرد دارد. Wake up به معنای بیدار شدن از خواب است. گاهی اوقات ممکن است با Get up اشتباه گرفته شود، اما تفاوت ظریفی بین آنها وجود دارد. Wake up لحظهای است که چشمان خود را باز میکنید، در حالی که Get up به معنای برخاستن از رختخواب است.
-
I usually wake up at 7 AM every morning.
من معمولاً هر روز صبح ساعت ۷ بیدار میشوم.
-
The loud noise woke me up in the middle of the night.
صدای بلند در نیمههای شب مرا بیدار کرد.
۳. Grow Up: بزرگ شدن، بالغ شدن
Grow up به فرآیند رشد فیزیکی و ذهنی از کودکی به بزرگسالی اشاره دارد. این عبارت هم برای انسانها و هم برای اشاره به محل تولد و رشد به کار میرود. همچنین در حالت امری (Grow up!) به معنای «بچه نباش!» یا «عاقل شو!» نیز استفاده میشود.
-
I grew up in a small town.
من در یک شهر کوچک بزرگ شدم.
-
What do you want to be when you grow up?
وقتی بزرگ شدی میخواهی چه کاره شوی؟
-
Stop complaining and grow up!
اینقدر غر نزن و بزرگ شو!
۴. Look Up: جستجو کردن اطلاعات، بهتر شدن اوضاع
این فریزال ورب دو کاربرد بسیار رایج و متفاوت دارد که دانستن هر دو ضروری است.
معنی اول: جستجو کردن اطلاعات
معمولاً برای پیدا کردن معنی یک کلمه در لغتنامه، یافتن یک شماره تلفن در دفترچه یا جستجوی اطلاعات در اینترنت از Look up استفاده میشود.
-
If you don’t know the meaning of a word, look it up in the dictionary.
اگر معنی کلمهای را نمیدانی، آن را در دیکشنری جستجو کن.
-
I need to look up his address online.
باید آدرس او را آنلاین جستجو کنم.
معنی دوم: بهبود یافتن، بهتر شدن
این کاربرد بیشتر در حالت غیررسمی برای توصیف بهتر شدن یک موقعیت یا شرایط (مانند کسبوکار یا اوضاع مالی) به کار میرود.
-
Our sales are finally starting to look up.
فروش ما بالاخره دارد بهتر میشود.
-
I hope things will look up for you soon.
امیدوارم اوضاع به زودی برایت بهتر شود.
۵. Set Up: برپا کردن، راهاندازی کردن، ترتیب دادن
Set up یک فریزال ورب با Up بسیار پرکاربرد است که معانی مختلفی از جمله راهاندازی یک کسبوکار، برپا کردن تجهیزات، یا ترتیب دادن یک قرار ملاقات را پوشش میدهد.
-
They set up a new company last year.
آنها سال گذشته یک شرکت جدید راهاندازی کردند.
-
Can you help me set up the new printer?
میتوانی کمکم کنی این پرینتر جدید را نصب کنم؟
-
I’ve set up a meeting for tomorrow morning.
من یک جلسه برای فردا صبح ترتیب دادهام.
۶. Pick Up: برداشتن، یاد گرفتن، سوار کردن کسی
این فعل نیز مانند بسیاری از افعال عبارتی دیگر، دارای معانی متعددی است که بسته به موقعیت، معنای آن مشخص میشود.
معنی اول: برداشتن چیزی از روی زمین
این سادهترین معنی Pick up است.
-
He picked up the keys from the floor.
او کلیدها را از روی زمین برداشت.
معنی دوم: یاد گرفتن (معمولاً سریع و غیررسمی)
برای یادگیری یک مهارت یا زبان جدید به صورت غیررسمی و سریع به کار میرود.
-
She picked up Spanish very quickly when she lived in Spain.
او وقتی در اسپانیا زندگی میکرد، خیلی سریع اسپانیایی یاد گرفت.
معنی سوم: سوار کردن کسی با ماشین
برای رفتن به جایی و سوار کردن یک شخص استفاده میشود.
-
Can you pick me up from the airport at 8 PM?
میتوانی ساعت ۸ شب از فرودگاه من را سوار کنی؟
۷. Make Up: جبران کردن، آشتی کردن، از خود درآوردن (داستان)
Make up یکی دیگر از افعال عبارتی چندمعنایی است که کاربرد فراوانی در مکالمات روزمره دارد.
معنی اول: از خود درآوردن، ساختن (داستان، بهانه)
وقتی کسی داستانی غیرواقعی یا بهانهای میسازد، از این فعل استفاده میکنیم.
-
He made up an excuse for being late.
او برای دیر آمدنش یک بهانه از خودش درآورد.
معنی دوم: آشتی کردن
بعد از یک مشاجره یا دعوا، برای آشتی کردن و از سر گرفتن رابطه دوستانه به کار میرود.
-
They argued last night, but they made up this morning.
آنها دیشب دعوا کردند، اما امروز صبح آشتی کردند.
معنی سوم: تشکیل دادن، شامل شدن
برای بیان اجزای تشکیلدهنده یک گروه یا مجموعه استفاده میشود.
-
Women make up 40% of the workforce.
زنان ۴۰ درصد از نیروی کار را تشکیل میدهند.
۸. Show Up: حاضر شدن، سر و کله پیدا شدن
این فعل به معنای رسیدن یا ظاهر شدن در مکانی است، به خصوص وقتی که انتظار حضور آن شخص میرفته است. اغلب کمی بار معنایی غیرمنتظره بودن یا دیر رسیدن را نیز دارد.
-
We waited for him for an hour, but he never showed up.
ما یک ساعت منتظرش بودیم، اما او هرگز پیدایش نشد.
-
She finally showed up at the party at midnight.
او بالاخره نیمهشب در مهمانی حاضر شد.
۹. Break Up: بهم زدن (رابطه عاطفی)، تمام شدن
معروفترین کاربرد Break up به معنای پایان دادن به یک رابطه عاطفی یا ازدواج است. همچنین برای اشاره به پایان سال تحصیلی یا تعطیلات نیز به کار میرود.
-
Sarah and Tom decided to break up after five years together.
سارا و تام تصمیم گرفتند بعد از پنج سال زندگی مشترک از هم جدا شوند.
-
When does school break up for the summer?
مدرسه کی برای تابستان تعطیل میشود؟
۱۰. Bring Up: مطرح کردن (یک موضوع)، بزرگ کردن (فرزند)
این فریزال ورب با Up نیز دو معنی کاملاً متفاوت و رایج دارد.
معنی اول: مطرح کردن یک موضوع در گفتگو
وقتی موضوعی را برای اولین بار در یک مکالمه یا جلسه بیان میکنید.
-
Don’t bring up politics at the dinner table.
سر میز شام بحث سیاست را مطرح نکن.
معنی دوم: بزرگ کردن و تربیت کردن فرزند
این کاربرد مترادف با فعل Raise است.
-
She was brought up by her grandparents.
او توسط پدربزرگ و مادربزرگش بزرگ شد.
۱۱. Clean Up: تمیز کردن
Clean up به معنای تمیز و مرتب کردن یک مکان است، به خصوص وقتی که بسیار کثیف و بههمریخته باشد. حرف Up در اینجا بر کامل بودن عمل تمیزکاری تاکید دارد.
-
It’s your turn to clean up the kitchen.
نوبت توست که آشپزخانه را تمیز کنی.
-
We need to clean up this mess before the guests arrive.
باید قبل از رسیدن مهمانها این بههمریختگی را تمیز کنیم.
۱۲. Cheer Up: خوشحال کردن، روحیه دادن
وقتی کسی ناراحت است، برای بهتر کردن حال او و خوشحال کردنش از فعل Cheer up استفاده میکنیم. این فعل میتواند هم با مفعول (کسی را خوشحال کردن) و هم بدون مفعول (خوشحال شدن) به کار رود.
-
I bought her some flowers to cheer her up.
برایش چند شاخه گل خریدم تا خوشحالش کنم.
-
Cheer up! Things will get better soon.
خوشحال باش! اوضاع به زودی بهتر خواهد شد.
۱۳. End Up: سر از جایی درآوردن، در نهایت به وضعیتی رسیدن
End up برای توصیف یک نتیجه یا موقعیت نهایی استفاده میشود که اغلب غیرمنتظره و بدون برنامهریزی قبلی بوده است. این فعل نتیجه نهایی یک سلسله از اتفاقات را بیان میکند.
-
We got lost and ended up in a completely different city.
ما گم شدیم و سر از یک شهر کاملاً متفاوت درآوردیم.
-
If you keep spending money like this, you’ll end up broke.
اگر به این شکل پول خرج کردن ادامه دهی، آخرش ورشکست میشوی.
۱۴. Keep Up: پا به پای کسی یا چیزی پیش رفتن
این فعل به معنای حفظ سرعت یا سطح یکسان با شخص یا چیز دیگری است. میتواند به معنای ادامه دادن به انجام کاری در سطح مطلوب نیز باشد.
-
You’re walking too fast! I can’t keep up with you.
خیلی تند راه میروی! نمیتوانم پا به پایت بیایم.
-
Technology changes so quickly, it’s hard to keep up.
تکنولوژی آنقدر سریع تغییر میکند که همراه شدن با آن سخت است.
-
Keep up the good work!
به کار خوبت ادامه بده!
۱۵. Use Up: تمام کردن، تا آخر مصرف کردن
Use up به معنای استفاده از تمام موجودی یک چیز است، به طوری که دیگر چیزی از آن باقی نماند. در اینجا نیز Up بر کامل بودن فعل تاکید دارد.
-
I’ve used up all the milk. Can you buy some more?
من تمام شیر را مصرف کردم. میتوانی مقداری بیشتر بخری؟
-
Don’t use up all the hot water; I need to take a shower.
تمام آب گرم را مصرف نکن؛ من باید دوش بگیرم.



