- آیا از تکرار کلمات سادهای مثل “save” یا “spend” برای صحبت در مورد پول خسته شدهاید؟
- چگونه میتوانیم مانند یک انگلیسیزبان بومی، در مورد مسائل مالی و اقتصادی صحبت کنیم؟
- مهمترین فریزال وربها برای توصیف پسانداز کردن، بدهی و مدیریت هزینهها کدامند؟
- آیا میخواهید دایره لغات خود را برای شرکت در جلسات کاری یا آزمونهای بینالمللی گسترش دهید؟
در این مقاله، به تمام این سوالات پاسخ خواهیم داد و شما را با ۱۰ مورد از کاربردیترین عبارات فعلی یا فریزال وربها در زبان انگلیسی آشنا میکنیم. یادگیری و استفاده از هر فریزال ورب برای پول به شما کمک میکند تا در مکالمات روزمره و حرفهای، دقیقتر، طبیعیتر و مسلطتر به نظر برسید. این عبارات نه تنها درک شما از فیلمها و پادکستهای انگلیسی را بهبود میبخشند، بلکه ابزاری قدرتمند برای بیان ایدههای پیچیده مالی به روشی ساده و رایج هستند. با ما همراه باشید تا این عبارات کلیدی را یک بار برای همیشه یاد بگیرید.
۱. Pay back – بازپرداخت کردن پول
یکی از رایجترین و ضروریترین فریزال وربها در مسائل مالی، pay back است. این عبارت به معنای بازگرداندن پولی است که از کسی قرض گرفتهاید. این فعل دوقسمتی به سادگی مفهوم «پس دادن بدهی» را میرساند و در مکالمات روزمره بسیار پرکاربرد است.
چگونه از Pay back استفاده کنیم؟
ساختار استفاده از این فریزال ورب بسیار ساده است. شما پول را به یک شخص یا یک موسسه (مانند بانک) بازپرداخت میکنید. میتوانید مفعول (شخص یا پول) را بین pay و back قرار دهید یا بعد از آن بیاورید.
- Pay someone back: بازپرداخت کردن پول به یک شخص.
- Pay something back: بازپرداخت کردن یک مبلغ یا وام مشخص.
مثالهای کاربردی:
برای درک بهتر، به این مثالها توجه کنید:
-
I need to pay back the money I borrowed from my brother.من باید پولی را که از برادرم قرض گرفتم، به او پس بدهم.
-
She promised to pay me back by the end of the month.او قول داد تا آخر ماه پولم را بازپرداخت کند.
-
It took them ten years to pay back their student loans.ده سال طول کشید تا آنها وامهای دانشجویی خود را تسویه کنند.
۲. Cut back (on) – کاهش دادن هزینهها
وقتی تصمیم میگیرید هزینههای خود را در یک زمینه خاص کاهش دهید، از فریزال ورب cut back on استفاده میکنید. این عبارت به معنای «صرفهجویی کردن» یا «کمتر خرج کردن» برای یک چیز مشخص است و یک فریزال ورب برای پول و مدیریت بودجه محسوب میشود.
چگونه از Cut back on استفاده کنیم؟
این عبارت معمولاً با حرف اضافه on و سپس نام چیزی که قصد کاهش هزینهاش را دارید، همراه میشود. اگر به طور کلی قصد کاهش هزینهها را دارید، میتوانید از cut back به تنهایی نیز استفاده کنید.
مثالهای کاربردی:
-
We need to cut back on our spending if we want to save for a house.اگر میخواهیم برای خرید خانه پسانداز کنیم، باید هزینههایمان را کاهش دهیم.
-
I'm trying to cut back on coffee. I'm spending too much on it every week.دارم سعی میکنم هزینه قهوه را کم کنم. هر هفته پول زیادی صرف آن میکنم.
-
The company had to cut back on hiring new employees due to the economic crisis.شرکت به دلیل بحران اقتصادی مجبور شد استخدام کارمندان جدید را متوقف کند.
۳. Splash out (on) – ولخرجی کردن
فریزال ورب splash out به معنای خرج کردن مقدار زیادی پول برای خرید چیزی است که ضروری نیست، اما از آن لذت میبرید. این عبارت معادل «ولخرجی کردن» یا «پول زیادی خرج چیزی کردن» در فارسی است و معمولاً برای خریدهای لوکس یا خاص به کار میرود.
چگونه از Splash out on استفاده کنیم؟
مانند cut back on، این عبارت نیز اغلب با حرف اضافه on و نام کالایی که برای آن ولخرجی کردهاید، میآید. استفاده از آن نشان میدهد که خرید مذکور، یک خرید هیجانی یا برای لذت بوده است.
مثالهای کاربردی:
-
She splashed out on a new designer handbag.او برای یک کیف دستی جدید و برند، ولخرجی کرد.
-
They splashed out and went on a luxury cruise for their anniversary.آنها کلی پول خرج کردند و برای سالگرد ازدواجشان به یک سفر دریایی لوکس رفتند.
-
I feel like splashing out on a new watch for myself.دلم میخواهد برای خودم ولخرجی کنم و یک ساعت جدید بخرم.
۴. Save up (for) – پسانداز کردن برای یک هدف مشخص
همه ما با فعل “save” به معنای پسانداز کردن آشنا هستیم. اما وقتی برای یک هدف خاص و بزرگ پول جمع میکنید، فریزال ورب save up انتخاب بهتری است. این عبارت نشان میدهد که شما به طور منظم و با یک هدف مشخص در حال جمعآوری پول هستید.
چگونه از Save up for استفاده کنیم؟
این عبارت معمولاً با حرف اضافه for و سپس هدف نهایی شما (مثلاً خرید ماشین، سفر یا …) همراه میشود. این یک فریزال ورب برای پول است که بر تلاش و برنامهریزی برای آینده تاکید دارد.
مثالهای کاربردی:
-
I'm saving up for a new car. It might take a couple of years.من دارم برای یک ماشین جدید پسانداز میکنم. شاید چند سالی طول بکشد.
-
They are saving up to buy their first home.آنها در حال پسانداز کردن برای خرید اولین خانهشان هستند.
-
He worked two jobs to save up enough money for his tuition fees.او دو جا کار میکرد تا پول کافی برای شهریه دانشگاهش را پسانداز کند.
۵. Get by – گذران زندگی کردن، از پس هزینهها برآمدن
فریزال ورب get by به معنای داشتن پول کافی برای تامین نیازهای اولیه زندگی (مانند غذا، مسکن و قبوض) است. این عبارت معمولاً به این معناست که شما پول زیادی ندارید، اما به سختی میتوانید هزینههای ضروری را پوشش دهید و «گلیم خود را از آب بیرون بکشید».
چگونه از Get by استفاده کنیم؟
این عبارت به تنهایی یا با عباراتی مانند on a small salary (با حقوق کم) به کار میرود و نشاندهنده مدیریت مالی در شرایط سخت است.
مثالهای کاربردی:
-
My first job didn't pay much, but I managed to get by.اولین شغلم حقوق زیادی نداشت، اما میتوانستم گذران زندگی کنم.
-
How can they get by on such a low income?آنها چطور با چنین درآمد کمی از پس هزینهها برمیآیند؟
-
We can get by with what we have for now, but we need to find a better solution soon.فعلاً میتوانیم با چیزی که داریم سر کنیم، اما باید به زودی یک راهحل بهتر پیدا کنیم.
۶. Chip in – دنگی حساب کردن، مشترکاً پول گذاشتن
وقتی گروهی از افراد تصمیم میگیرند هر کدام مقداری پول برای یک هدف مشترک بگذارند، از فریزال ورب chip in استفاده میکنند. این عبارت برای خرید هدیه گروهی، پرداخت هزینه غذا یا هر فعالیت مشترک دیگری بسیار رایج است.
چگونه از Chip in استفاده کنیم؟
میتوانید از این عبارت به تنهایی استفاده کنید یا با حرف اضافه for هدف مشترک را مشخص کنید.
مثالهای کاربردی:
-
We all chipped in to buy a birthday present for our manager.همه ما پول روی هم گذاشتیم تا برای مدیرمان یک هدیه تولد بخریم.
-
If everyone chips in a little, we can afford to rent a bigger bus for the trip.اگر هر کس کمی کمک کند (پول بگذارد)، میتوانیم از پس هزینه اجاره یک اتوبوس بزرگتر برای سفر بربیاییم.
-
He asked his friends to chip in for the pizza.او از دوستانش خواست تا برای پیتزا دنگی حساب کنند.
۷. Rip off – تلکه کردن، گران فروختن
فریزال ورب rip off یک عبارت غیررسمی و بسیار کاربردی است که به معنای پرداختن پول بسیار بیشتر از ارزش واقعی یک کالا یا خدمات است. وقتی احساس میکنید کسی سر شما کلاه گذاشته و پولی اضافی از شما گرفته، میتوانید بگویید “I was ripped off”.
چگونه از Rip off استفاده کنیم؟
این عبارت معمولاً به صورت مجهول (be ripped off) استفاده میشود تا نشان دهد این اتفاق برای شما رخ داده است. اسم مصدر آن rip-off به معنای «کلاهبرداری» یا «چیز گران و بیارزش» است.
مثالهای کاربردی:
-
$10 for a coffee? That's a complete rip-off!۱۰ دلار برای یک قهوه؟ این واقعاً چاپیدن است!
-
The tourist realized he had been ripped off by the taxi driver.توریست متوجه شد که راننده تاکسی او را تلکه کرده است.
-
Always check the prices online to make sure you don't get ripped off.همیشه قیمتها را آنلاین چک کن تا مطمئن شوی سرت کلاه نمیرود.
۸. Fork out/over – (با بیمیلی) پرداخت کردن
وقتی مجبور میشوید مقدار زیادی پول، معمولاً با بیمیلی و برخلاف خواسته خود، برای چیزی بپردازید، از فریزال ورب fork out یا fork over استفاده میکنید. این عبارت حس اجبار و ناخوشایندی در پرداخت را منتقل میکند.
چگونه از Fork out/over استفاده کنیم؟
این عبارت نیز با حرف اضافه for همراه میشود تا دلیل پرداخت مشخص شود.
مثالهای کاربردی:
-
I had to fork out a lot of money for the car repairs.مجبور شدم کلی پول برای تعمیرات ماشین بپردازم (پیاده شوم).
-
We had to fork over $200 for the concert tickets.مجبور شدیم ۲۰۰ دلار برای بلیطهای کنسرت سلفه کنیم.
-
Why should I fork out for a new computer when my old one works fine?چرا باید وقتی کامپیوتر قدیمیام خوب کار میکند، برای یک کامپیوتر جدید پول بدهم؟
۹. Run up – انباشته کردن بدهی
فریزال ورب run up به معنای افزایش دادن مقدار بدهی یا یک صورتحساب است. این اتفاق معمولاً به دلیل خرج کردن بیرویه و بدون پرداخت صورتحسابها رخ میدهد. این یک فریزال ورب برای پول است که مفهوم منفی انباشت بدهی را میرساند.
چگونه از Run up استفاده کنیم؟
شما یک بدهی (debt) یا یک صورتحساب (bill) را انباشته میکنید. مثلاً: run up a huge bill.
مثالهای کاربردی:
-
He ran up huge debts on his credit cards and couldn't pay them back.او بدهیهای سنگینی روی کارتهای اعتباریاش انباشته کرد و نتوانست آنها را بازپرداخت کند.
-
How did she manage to run up a $500 phone bill in just one month?او چطور توانست فقط در یک ماه یک صورتحساب تلفن ۵۰۰ دلاری بالا بیاورد؟
-
It's easy to run up a lot of debt if you are not careful with your spending.اگر مراقب خرج کردنت نباشی، خیلی راحت میتوانی بدهی زیادی به بار بیاوری.
۱۰. Bail out – از نظر مالی نجات دادن
فریزال ورب bail out به معنای کمک مالی به یک شخص، شرکت یا حتی یک کشور است که در وضعیت بحرانی قرار دارد. این عبارت اغلب در اخبار اقتصادی برای توصیف کمکهای دولتی به بانکها یا شرکتهای بزرگ ورشکسته به کار میرود، اما میتواند برای کمک به یک دوست نیز استفاده شود.
چگونه از Bail out استفاده کنیم؟
شما یک شخص یا یک سازمان را bail out میکنید، یعنی با تزریق پول، او را از مخمصه مالی نجات میدهید.
مثالهای کاربردی:
-
The government had to bail out the country's largest bank to prevent an economic collapse.دولت مجبور شد بزرگترین بانک کشور را از نظر مالی نجات دهد تا از فروپاشی اقتصادی جلوگیری کند.
-
His parents have had to bail him out of financial trouble several times.والدینش چندین بار مجبور شدهاند او را از مشکلات مالی نجات دهند.
-
She's always spending too much and then expects me to bail her out.او همیشه بیش از حد خرج میکند و بعد انتظار دارد من از مخمصه مالی نجاتش دهم.
جمعبندی: چگونه این فریزال وربها را به خاطر بسپاریم؟
یادگیری هر فریزال ورب برای پول نیازمند تمرین و تکرار است. بهترین راه برای به خاطر سپردن این عبارات، استفاده از آنها در مکالمات و نوشتههای خودتان است. سعی کنید برای هر کدام از این فریزال وربها، یک مثال مرتبط با زندگی شخصی خودتان بسازید. برای مثال، به آخرین باری که مجبور شدید هزینهای را cut back on کنید یا برای خرید چیزی save up کردهاید، فکر کنید. با این روش، این عبارات برای همیشه در ذهن شما حک خواهند شد.
در جدول زیر خلاصهای از این ده فریزال ورب را مشاهده میکنید:
| فریزال ورب | معنی فارسی | مثال کوتاه |
|---|---|---|
| Pay back | بازپرداخت کردن | I’ll pay you back tomorrow. |
| Cut back on | کاهش دادن هزینه | I need to cut back on eating out. |
| Splash out on | ولخرجی کردن برای | He splashed out on a new car. |
| Save up for | پسانداز کردن برای | She’s saving up for a trip. |
| Get by | گذران زندگی کردن | We can get by on my salary. |
| Chip in | دنگی حساب کردن | Let’s all chip in for a gift. |
| Rip off | گران فروختن / تلکه کردن | The taxi driver ripped me off. |
| Fork out | (با بیمیلی) پرداختن | I had to fork out for a new boiler. |
| Run up | انباشته کردن بدهی | He ran up a huge credit card bill. |
| Bail out | از نظر مالی نجات دادن | His father bailed him out again. |



