تاحالا دقت کردید که این روزها همه از کلمهی challenge استفاده میکنند؟ انگار نه انگار که تا همین چند سال پیش کلماتی مثل “مشکل” یا “سختی” را به کار میبردیم. امروز از مدیرعامل یک شرکت بزرگ گرفته تا یک بلاگر اینستاگرامی، همه در حال “پذیرفتن چالشهای جدید” هستند!
ولی واقعاً داستان این کلمه چیست؟ چرا انقدر محبوب شده و مهمتر از آن، چطور و کجا باید از آن استفاده کنیم که مبتدی به نظر نرسیم؟ بیایید یک بار برای همیشه این موضوع را در این مقاله کوتاه و خودمانی بررسی کنیم.
چرا دیگه کسی نمیگه “Problem”؟
بگذارید روراست باشیم، کلمهی “Problem” یک بارِ منفی سنگین با خودش دارد. وقتی میگویید
"I have a problem"
انگار دنیا به آخر رسیده و شما در یک بنبست گیر افتادهاید. اما وقتی میگویید
"I'm facing a challenge"
داستان کاملاً فرق میکند.
Challenge در واقع یک مشکل است که به آن لباس ورزشی پوشاندهایم! یعنی یک مانع که قرار است با تلاش و مهارت از آن عبور کنیم و در نهایت قویتر شویم. به همین دلیل در محیطهای کاری، تحصیلی و حتی در شبکههای اجتماعی، استفاده از “challenge” حس بهتری منتقل میکند.
تفاوت فرهنگی در یک نگاه:
- Problem: حس ناامیدی، بنبست و ضعف را منتقل میکند. (مثال:
My car has a problem.) - Challenge: حس فرصت، رشد و نیاز به تلاش و مهارت را میدهد. (مثال:
Learning a new language is a fun challenge.)

جملهی طلایی در مصاحبه کاری: “I like challenges”
یکی از کلیشهایترین اما بهشدت کاربردیترین جملات در مصاحبههای شغلی انگلیسی همین جمله است. وقتی کارفرما از شما میپرسد که چرا فکر میکنید برای این موقعیت مناسب هستید یا چطور با سختیهای کار کنار میآیید، این جمله معجزه میکند.
گفتن “I enjoy a good challenge” یا “I like to challenge myself” به کارفرما نشان میدهد که شما:
- از کارهای سخت و جدید نمیترسید.
- به دنبال رشد و یادگیری هستید.
- فردی فعال و باانگیزه هستید.
پس دفعهی بعد که در مصاحبه بودید، به جای منمن کردن، با اعتماد به نفس این جمله را بگویید. البته حواستان باشد که باید برای آن یک مثال واقعی هم آماده کرده باشید!
چطور حرفهایتر به نظر برسیم؟
به جای یک جملهی خالی، میتوانید آن را با یک مثال کوتاه ترکیب کنید. مثلاً:
“In my previous role, we had to launch a project with a tight deadline, which was a major challenge. But I thrive on such situations and was able to organize the team to deliver it on time.”
«در شغل قبلیام، باید پروژهای را در یک مهلت بسیار کوتاه تحویل میدادیم که یک چالش بزرگ بود. اما من در چنین شرایطی شکوفا میشوم و توانستم تیم را سازماندهی کنم تا پروژه را به موقع تحویل دهیم.»

اصطلاح ضروری: “Overcome a challenge”
خب، فقط پذیرفتن چالش کافی نیست؛ باید بتوانید از آن عبور کنید! اصطلاح “Overcome a challenge” به معنی “غلبه بر یک چالش” یا “پشت سر گذاشتن یک مانع” است. این یکی از رایجترین ترکیبها (Collocations) با کلمهی challenge است که باید بلد باشید.
چند ترکیب رایج دیگر:
یادگیری این ترکیبها کمک میکند تا مثل یک نیتیو صحبت کنید:
- Face a challenge: با یک چالش روبرو شدن
- Take on a challenge: پذیرفتن یک چالش
- A daunting challenge: یک چالش ترسناک یا بسیار سخت
- The main challenge: چالش اصلی
مثال در جمله:
"She had to overcome many challenges to achieve her goals."
(او برای رسیدن به اهدافش مجبور بود بر چالشهای زیادی غلبه کند.)
نتیجهگیری: از “چالش” نترسید!
کلمهی challenge فقط یک ترند زودگذر نیست؛ بلکه یک تغییر نگاه هوشمندانه از “مشکل” به “فرصت” است. با استفادهی درست از این کلمه و اصطلاحات مرتبط با آن، میتوانید در مکالمات روزمره، محیط کار و حتی شبکههای اجتماعی، حرفهایتر و مثبتتر به نظر برسید. پس از این به بعد، به جای غُر زدن از مشکلات، دنبال چالشهای جدید بگردید!
شما چطور؟ آخرین چالشی که با موفقیت پشت سر گذاشتید چه بود؟ در کامنتها برای ما بنویسید!
سوالات متداول (FAQ)
آیا استفاده از “challenge” به جای “problem” همیشه درست است؟
نه همیشه. برای مشکلات فنی و مشخص، هنوز هم “problem” کلمهی مناسبتری است. مثلاً
"There is a problem with my internet connection."
کاملاً درست است. “Challenge” بیشتر برای موقعیتهایی به کار میرود که نیاز به تلاش و مهارت شخصی یا تیمی برای حل شدن دارند.
تلفظ دقیق کلمهی Challenge چیست؟
تلفظ این کلمه /ˈtʃæl.ɪndʒ/ است. در فارسی میتوان آن را به صورت “چَلِنج” نوشت. بخش اول کلمه (cha) مثل “چ” در “چتر” و بخش دوم (llenge) شبیه “لِنج” تلفظ میشود.
یک مترادف خوب برای “overcome a challenge” چیست؟
میتوانید از عباراتی مثل “meet a challenge” یا “rise to the challenge” هم استفاده کنید. هر دو به معنی موفقیت در روبرویی با یک موقعیت سخت هستند و حس مثبتی را منتقل میکنند.



