- چطور میتوانم در مورد «کار» (work) طبیعیتر و روانتر صحبت کنم؟
- پرکاربردترین کالوکیشن های Work در زبان انگلیسی کدامند؟
- چگونه از ترکیب کلمات با Work برای توصیف انواع شغلها استفاده کنیم؟
- افعال، صفات و اسامی رایجی که با کلمه Work همراه میشوند چه هستند؟
در این مقاله، به تمام این سوالات پاسخ خواهیم داد و شما را با دنیای گسترده و کاربردی کالوکیشن های Work در زبان انگلیسی آشنا خواهیم کرد. یادگیری این ترکیبات به شما کمک میکند تا از سطح مکالمات کتابی فراتر رفته و مانند یک فرد انگلیسیزبان، در مورد شغل، محیط کار و وظایف روزمره خود صحبت کنید. درک این همایندهای زبانی نهتنها دایره واژگان شما را غنیتر میکند، بلکه باعث میشود منظور خود را با دقت و ظرافت بیشتری منتقل نمایید. با ما همراه باشید تا با مثالهای واضح و ترجمه دقیق، این کالوکیشنهای ضروری را یکبار برای همیشه یاد بگیرید.
درک مفهوم کالوکیشن (Collocation) در زبان انگلیسی
پیش از آنکه به سراغ کالوکیشن های Work برویم، بهتر است ابتدا مفهوم «کالوکیشن» یا «همایند» را مرور کنیم. کالوکیشن به مجموعهای از دو یا چند کلمه گفته میشود که بهطور طبیعی و رایج در کنار یکدیگر قرار میگیرند. استفاده از این ترکیبات باعث میشود کلام شما طبیعیتر و روانتر به نظر برسد. برای مثال، در فارسی میگوییم «چای دم کردن» و نه «چای درست کردن». در انگلیسی نیز همین قانون برقرار است؛ native speaker ها میگویند fast food و نه quick food. کلمه work نیز از این قاعده مستثنی نیست و با افعال، صفات و اسامی مشخصی همراه میشود تا معانی دقیق و خاصی را ایجاد کند.
کالوکیشن های Work با افعال (Verb + Work)
افعال نقش بسیار مهمی در ساخت کالوکیشن با کلمه Work دارند. این ترکیبات معمولاً به شروع، انجام دادن، تمام کردن یا ماهیت یک کار اشاره میکنند. در ادامه به مهمترین آنها میپردازیم.
شروع کردن و به عهده گرفتن کار
-
Start work / Begin work: شروع به کار کردن
مثال: I usually start work at 9 AM. (من معمولاً ساعت ۹ صبح کار را شروع میکنم.)
-
Get down to work: با جدیت شروع به کار کردن (معمولاً بعد از یک وقفه)
مثال: We’ve chatted enough. Let’s get down to work. (به اندازه کافی صحبت کردیم. بیایید با جدیت به کارمان برسیم.)
-
Take on work: قبول کردن یا به عهده گرفتن کار جدید
مثال: She decided to take on extra work to earn more money. (او تصمیم گرفت برای درآمد بیشتر، کار اضافی قبول کند.)
-
Find work: پیدا کردن شغل، کار پیدا کردن
مثال: After months of searching, he finally managed to find work. (بعد از ماهها جستجو، او بالاخره موفق شد کار پیدا کند.)
انجام دادن و مدیریت کار
-
Do work: انجام دادن کار
مثال: I have a lot of work to do this evening. (امشب کارهای زیادی برای انجام دادن دارم.)
-
Carry out work: انجام دادن یک کار یا وظیفه مشخص (رسمیتر)
مثال: The engineers will carry out work on the bridge next week. (مهندسان هفته آینده کارهایی را روی پل انجام خواهند داد.)
-
Supervise work: نظارت بر کار
مثال: His main role is to supervise the work of the junior staff. (نقش اصلی او نظارت بر کار کارمندان تازهکار است.)
ترک کردن یا تمام کردن کار
-
Finish work / Complete work: تمام کردن کار
مثال: What time do you usually finish work? (معمولاً چه ساعتی کارت تمام میشود؟)
-
Leave work: ترک کردن محل کار (در پایان روز کاری)
مثال: I have to leave work early today for a doctor’s appointment. (امروز باید برای وقت دکتر، زودتر از محل کار بروم.)
-
Be out of work: بیکار بودن
مثال: He has been out of work for six months. (او شش ماه است که بیکار است.)
-
Give up work: دست از کار کشیدن، استعفا دادن یا بازنشسته شدن
مثال: She decided to give up work to take care of her children. (او تصمیم گرفت برای مراقبت از فرزندانش دست از کار بکشد.)
کالوکیشن های Work با صفات (Adjective + Work)
صفات به ما کمک میکنند تا نوع و ماهیت کار را توصیف کنیم. این ترکیبات برای بیان سختی، آسانی، اهمیت و ویژگیهای دیگر یک شغل بسیار مفید هستند.
توصیف سختی و حجم کار
-
Hard work: کار سخت و پرزحمت
مثال: Success is the result of hard work and dedication. (موفقیت نتیجه کار سخت و فداکاری است.)
-
Demanding work: کاری که به تلاش، مهارت یا صبر زیادی نیاز دارد.
مثال: Being a surgeon is very demanding work. (جراح بودن کار بسیار پرمسئولیتی است.)
-
Arduous work: کار طاقتفرسا و بسیار دشوار
مثال: Rescue teams faced the arduous work of digging through the rubble. (تیمهای نجات با کار طاقتفرسای حفر آوار روبرو بودند.)
-
Backbreaking work: کار کمرشکن (معمولاً فیزیکی)
مثال: Working on a farm is often backbreaking work. (کار در مزرعه اغلب یک کار کمرشکن است.)
-
Light work: کار سبک و آسان
مثال: After his surgery, the doctor recommended only light work. (پس از جراحی، دکتر فقط کار سبک را به او توصیه کرد.)
توصیف نوع و ماهیت کار
-
Full-time work / Part-time work: کار تماموقت / کار پارهوقت
مثال: She is looking for part-time work while she studies. (او در حین تحصیل به دنبال کار پارهوقت است.)
-
Temporary work / Permanent work: کار موقت / کار دائمی
مثال: He has a permanent work contract with the company. (او یک قرارداد کار دائمی با شرکت دارد.)
-
Skilled work / Unskilled work: کار ماهرانه / کار غیرماهرانه
مثال: Plumbing is a type of skilled work. (لولهکشی نوعی کار ماهرانه است.)
-
Voluntary work / Unpaid work: کار داوطلبانه / کار بدون دستمزد
مثال: Many students do voluntary work to gain experience. (بسیاری از دانشجویان برای کسب تجربه، کار داوطلبانه انجام میدهند.)
-
Manual work: کار یدی یا دستی
مثال: He is not used to manual work. (او به کار یدی عادت ندارد.)
-
Monotonous work: کار یکنواخت و خستهکننده
مثال: Working on an assembly line can be very monotonous work. (کار در خط مونتاژ میتواند بسیار یکنواخت باشد.)
کالوکیشنهای اسمی مرتبط با Work
برخی از اسامی نیز بهطور رایج با کلمه Work ترکیب شده و عبارات پرکاربردی را میسازند که به جنبههای مختلف زندگی کاری اشاره دارند.
محیط و شرایط کار
-
Work environment: محیط کار
مثال: A positive work environment increases productivity. (یک محیط کار مثبت، بهرهوری را افزایش میدهد.)
-
Work schedule: برنامه کاری
مثال: My work schedule is very flexible. (برنامه کاری من بسیار انعطافپذیر است.)
-
Workload: حجم کار، بار کاری
مثال: I have a heavy workload this week. (این هفته حجم کاری سنگینی دارم.)
-
Work experience: تجربه کاری
مثال: This job requires at least two years of work experience. (این شغل حداقل به دو سال تجربه کاری نیاز دارد.)
-
Work permit: اجازه کار
مثال: You need a valid work permit to work in this country. (برای کار در این کشور به اجازه کار معتبر نیاز دارید.)
مفاهیم انتزاعی مرتبط با کار
-
Work-life balance: تعادل بین کار و زندگی شخصی
مثال: It’s important to maintain a good work-life balance to avoid burnout. (حفظ تعادل خوب بین کار و زندگی برای جلوگیری از فرسودگی شغلی مهم است.)
-
Work ethic: اخلاق کاری
مثال: She is known for her strong work ethic and reliability. (او به اخلاق کاری قوی و قابل اعتماد بودنش معروف است.)
-
Line of work: زمینه کاری، رشته کاری
مثال: What line of work are you in? (در چه زمینه کاری فعالیت میکنید؟)
جدول خلاصه: کالوکیشن های پرکاربرد Work
برای مرور و یادآوری بهتر، در جدول زیر برخی از مهمترین کالوکیشن های Work را دستهبندی کردهایم.
| نوع کالوکیشن | مثال انگلیسی | ترجمه فارسی |
|---|---|---|
| فعل + Work | get down to work | با جدیت شروع به کار کردن |
| فعل + Work | be out of work | بیکار بودن |
| صفت + Work | demanding work | کار پرمسئولیت و سخت |
| صفت + Work | part-time work | کار پارهوقت |
| اسم + Work | workload | حجم کاری |
| اسم + Work | work-life balance | تعادل کار و زندگی |
نتیجهگیری
یادگیری و استفاده صحیح از کالوکیشن های Work یک گام بزرگ برای رسیدن به تسلط در زبان انگلیسی است. این ترکیبات به شما اجازه میدهند که افکار و ایدههای خود را در مورد دنیای کار با دقت و روانی بیشتری بیان کنید. سعی کنید این کالوکیشنها را در مکالمات و نوشتههای روزمره خود به کار ببرید. با مشاهده فیلمها، خواندن مقالات و گوش دادن به پادکستهای انگلیسی، نمونههای بیشتری از این همایندها را کشف کرده و آنها را به دایره لغات فعال خود اضافه کنید. هرچه بیشتر با این ترکیبات طبیعی مواجه شوید، استفاده از آنها برایتان آسانتر و خودکارتر خواهد شد.



