- رایجترین فعلهایی که با کلمه Train میآیند کدامند؟
- چگونه میتوانیم با استفاده از صفتهای مختلف، توصیفات دقیقتری از قطار ارائه دهیم؟
- آیا Train فقط به معنای قطار است یا در اصطلاحات دیگری هم به کار میرود؟
- چطور از کالوکیشن های Train برای طبیعیتر صحبت کردن به زبان انگلیسی استفاده کنیم؟
در این مقاله جامع، به تمام این سوالات و بیشتر پاسخ خواهیم داد. ما به دنیای شگفتانگیز کالوکیشن های Train سفر میکنیم و به شما نشان میدهیم که چگونه با یادگیری این ترکیبات رایج، انگلیسی خود را به سطح بالاتری برسانید. یادگیری کالوکیشنها به شما کمک میکند تا از ساختارهای تحتاللفظی فارسی فاصله بگیرید و مانند یک بومیزبان (Native) صحبت کنید. پس با ما همراه باشید تا با مجموعهای از کاربردیترین افعال، صفات و اصطلاحات مرتبط با کلمه Train آشنا شوید.
رایجترین افعال همراه با Train (Verb + Train)
یکی از مهمترین بخشهای یادگیری کالوکیشن، آشنایی با فعلهایی است که به طور طبیعی با یک اسم همراه میشوند. در اینجا لیستی از پرتکرارترین فعلهایی که با کلمه Train به معنای قطار میآیند را بررسی میکنیم. استفاده صحیح از این افعال، جملات شما را بسیار حرفهایتر و طبیعیتر جلوه میدهد.
-
Catch a train: به قطار رسیدن / قطار گرفتن
مثال: We need to leave now if we want to catch the train to Tehran.
ترجمه: اگر میخواهیم به قطار تهران برسیم، باید همین الان راه بیفتیم. -
Miss a train: از قطار جا ماندن
مثال: He woke up late and missed his train to work.
ترجمه: او دیر از خواب بیدار شد و از قطار محل کارش جا ماند. -
Take a train / Get on a train: سوار قطار شدن
مثال: I usually take the train to university because it’s faster than the bus.
ترجمه: من معمولاً برای رفتن به دانشگاه سوار قطار میشوم چون از اتوبوس سریعتر است. -
Get off a train: از قطار پیاده شدن
مثال: Don’t forget to get off the train at the next station.
ترجمه: یادت نره در ایستگاه بعدی از قطار پیاده بشی. -
Board a train: سوار قطار شدن (رسمیتر)
مثال: All passengers for flight BA205 should now board the train to the terminal.
ترجمه: تمام مسافران پرواز BA205 اکنون باید سوار قطار به سمت ترمینال شوند. -
A train arrives: قطار میرسد
مثال: The train from Mashhad is arriving on platform 3.
ترجمه: قطاری که از مشهد میآید، در سکوی شماره ۳ توقف میکند (میرسد). -
A train departs / leaves: قطار حرکت میکند / ترک میکند
مثال: The last train to Yazd departs at 11:00 PM.
ترجمه: آخرین قطار به مقصد یزد ساعت ۱۱ شب حرکت میکند. -
Change trains: قطار عوض کردن
مثال: You’ll have to change trains in Qom to get to Isfahan.
ترجمه: برای رسیدن به اصفهان باید در قم قطار عوض کنید.
صفتهای پرکاربرد برای توصیف قطار (Adjective + Train)
برای اینکه بتوانید توصیفات دقیق و زندهای از قطارها ارائه دهید، باید با صفتهای رایجی که همراه با این کلمه میآیند آشنا باشید. این صفتها به شما کمک میکنند تا نوع قطار، سرعت آن و ویژگیهای دیگرش را به خوبی بیان کنید.
-
A fast/high-speed train: قطار سریعالسیر
مثال: Japan is famous for its high-speed trains, known as Shinkansen.
ترجمه: ژاپن به خاطر قطارهای سریعالسیرش که به نام شینکانسن شناخته میشوند، مشهور است. -
A slow train: قطار کندرو (که در ایستگاههای زیادی توقف میکند)
مثال: We took the slow train because we wanted to enjoy the scenery.
ترجمه: ما سوار قطار کندرو شدیم چون میخواستیم از مناظر لذت ببریم. -
A direct train: قطار مستقیم
مثال: Is there a direct train from here to Shiraz?
ترجمه: آیا از اینجا به شیراز قطار مستقیم وجود دارد؟ -
A passenger train: قطار مسافربری
مثال: The railway line is used by both passenger trains and freight trains.
ترجمه: این خط راهآهن هم توسط قطارهای مسافربری و هم قطارهای باری استفاده میشود. -
A freight/goods train: قطار باری
مثال: A long freight train was carrying coal and other materials.
ترجمه: یک قطار باری طولانی در حال حمل زغالسنگ و مواد دیگر بود. -
An express train: قطار سریعالسیر (اِکسپرس)
مثال: The express train doesn’t stop at smaller stations.
ترجمه: قطار اکسپرس در ایستگاههای کوچک توقف نمیکند. -
A crowded train: قطار شلوغ
مثال: I hate traveling on a crowded train during rush hour.
ترجمه: من از سفر با قطار شلوغ در ساعات اوج ترافیک متنفرم. -
An empty train: قطار خلوت
مثال: We were lucky to find an almost empty train on a holiday.
ترجمه: ما خوششانس بودیم که در یک روز تعطیل یک قطار تقریبا خلوت پیدا کردیم.
ترکیبات اسمی با Train (Train + Noun)
کلمه Train میتواند با اسمهای دیگر ترکیب شود و عبارات کاملاً جدیدی بسازد. این ترکیبات بسیار رایج هستند و دانستن آنها برای فهم بهتر مکالمات و متون انگلیسی ضروری است. در اینجا به برخی از مهمترین کالوکیشن های Train از این نوع اشاره میکنیم.
| عبارت انگلیسی | معنی فارسی | مثال و ترجمه |
|---|---|---|
| Train station | ایستگاه قطار | I’ll meet you at the train station at 6 PM. |
| Train ticket | بلیط قطار | Have you booked your train ticket for the trip? |
| Train journey / trip | سفر با قطار | The train journey through the mountains was breathtaking. |
| Train line / track | خط راهآهن / ریل قطار | They are building a new train line to connect the two cities. |
| Train carriage / car | واگن قطار | Our seats are in the third train carriage from the front. |
| Train fare | کرایه قطار | The train fare has increased by 10% this year. |
| Train schedule / timetable | برنامه حرکت قطارها | You should check the train schedule online before you leave. |
عبارات و اصطلاحات رایج با Train
کلمه Train فقط به معنای وسیله نقلیه ریلی نیست. این کلمه در عبارات و اصطلاحات مختلفی نیز به کار میرود که معانی متفاوتی دارند. درک این اصطلاحات به شما کمک میکند تا مکالمات روزمره را بهتر بفهمید.
۱. Train of thought
این اصطلاح به معنای «رشته افکار» یا «جریان فکری» است. زمانی استفاده میشود که فردی در حال صحبت یا فکر کردن در مورد یک موضوع است و ناگهان تمرکزش را از دست میدهد.
- Lose one’s train of thought: رشته افکار خود را گم کردن
مثال: Sorry, what was I saying? A sudden noise made me lose my train of thought.
ترجمه: ببخشید، داشتم چی میگفتم؟ یک صدای ناگهانی باعث شد رشته افکارم را گم کنم.
۲. Gravy train
این یک اصطلاح غیررسمی است و به موقعیتی اشاره دارد که در آن فردی با تلاش کم، پول یا مزایای زیادی به دست میآورد.
- To be on the gravy train: نان کسی در روغن بودن / پول پارو کردن
مثال: Since he got that government contract, he’s been on the gravy train.
ترجمه: از وقتی که آن قرارداد دولتی را گرفت، نانش در روغن بوده است.
۳. Train به معنای آموزش دادن
فراموش نکنید که Train یک فعل بسیار پرکاربرد به معنای «آموزش دادن»، «تمرین کردن» یا «تربیت کردن» نیز هست. کالوکیشنهای مربوط به این معنا نیز بسیار مهم هستند.
-
To train for something: برای چیزی تمرین کردن
مثال: She is training for the next Olympics.
ترجمه: او در حال تمرین برای المپیک بعدی است. -
To train someone to do something: به کسی آموزش دادن تا کاری را انجام دهد
مثال: The company trained its employees to use the new software.
ترجمه: شرکت به کارمندانش آموزش داد تا از نرمافزار جدید استفاده کنند. -
A well-trained dog: یک سگ خوب تربیتشده
مثال: He has a well-trained dog that can do many tricks.
ترجمه: او یک سگ خوب تربیتشده دارد که میتواند حرکات نمایشی زیادی انجام دهد.
جمعبندی نهایی
همانطور که در این مقاله مشاهده کردید، یادگیری کالوکیشن های Train میتواند تاثیر چشمگیری بر روانی و طبیعی بودن کلام شما در زبان انگلیسی داشته باشد. با به کار بردن ترکیبات درستی از افعال، صفات و اسمها، شما از سطح یک زبانآموز مبتدی فراتر رفته و به درک عمیقتری از ساختار زبان دست پیدا میکنید. سعی کنید این کالوکیشنها را در مکالمات و نوشتههای خود به کار ببرید و آنها را به بخشی از دایره لغات فعال خود تبدیل کنید. با تمرین و تکرار، استفاده از این عبارات برای شما به امری طبیعی و ناخودآگاه تبدیل خواهد شد.



