- آیا میدانستید که کلمه “track” در انگلیسی فراتر از معنای «مسیر» یا «ردپا» است؟
- چگونه میتوان با استفاده از کالوکیشنهای Track، سطح مکالمه و نوشتار خود را طبیعیتر و حرفهایتر کرد؟
- رایجترین و کاربردیترین کالوکیشن های Track کدامند و در چه موقعیتهایی به کار میروند؟
- تفاوت بین “keep track of” و “lose track of” چیست و چطور از آنها به درستی استفاده کنیم؟
در این مقاله جامع، به تمام این سوالات و بیشتر پاسخ خواهیم داد. یادگیری زبان انگلیسی تنها به حفظ کردن لغات مجزا خلاصه نمیشود؛ بلکه درک ارتباط واژگان با یکدیگر یا همان کالوکیشنها، کلید اصلی روان و طبیعی صحبت کردن است. کلمه “track” یکی از آن کلمات پرکاربرد با معانی متعدد است که وقتی در کنار کلمات دیگر قرار میگیرد، عبارات و اصطلاحات قدرتمندی میسازد. با مطالعه این مقاله، شما با مهمترین کالوکیشن های Track آشنا میشوید، کاربرد هر یک را با مثالهای واضح و ترجمه فارسی درک میکنید و در نهایت میتوانید از آنها در مکالمات روزمره و نوشتار خود به شکلی موثر بهرهمند شوید.
۱. عبارت حیاتی Keep Track of و Lose Track of
دو مورد از پرکاربردترین کالوکیشن های Track، عبارات Keep track of و Lose track of هستند. این دو عبارت متضاد یکدیگر بوده و در زندگی روزمره بسیار استفاده میشوند. درک صحیح تفاوت و کاربرد آنها برای هر زبانآموزی ضروری است.
Keep Track of: حساب چیزی را داشتن / پیگیری کردن
این عبارت به معنای مطلع ماندن، پیگیری کردن اطلاعات، یا دانستن وضعیت چیزی یا کسی است. وقتی شما از چیزی “keep track of” میکنید، یعنی حواستان به آن هست و اطلاعات مربوط به آن را دنبال میکنید.
- مثال ۱ (مالی):
It’s important to keep track of your expenses so you don’t overspend.
ترجمه: مهم است که حساب هزینههایت را داشته باشی تا بیش از حد خرج نکنی. - مثال ۲ (ارتباطی):
She has so many cousins that she can’t keep track of all their birthdays.
ترجمه: او آنقدر پسرعمو و دخترعمو دارد که نمیتواند تاریخ تولد همه آنها را به خاطر بسپارد. - مثال ۳ (کاری):
As a project manager, you need to keep track of deadlines and progress.
ترجمه: به عنوان مدیر پروژه، شما باید ضربالاجلها و پیشرفت کار را پیگیری کنید.
Lose Track of: حساب چیزی از دست در رفتن / گم کردن رد
این عبارت دقیقاً نقطه مقابل “keep track of” است. زمانی که شما کنترل، اطلاعات یا آگاهی خود را نسبت به چیزی از دست میدهید، از این کالوکیشن استفاده میکنید. این اتفاق معمولاً به دلیل حواسپرتی، گذشت زمان یا پیچیدگی موضوع رخ میدهد.
- مثال ۱ (زمان):
I was so absorbed in my book that I completely lost track of time.
ترجمه: آنقدر غرق کتابم بودم که کاملاً زمان از دستم در رفت. - مثال ۲ (ارتباطی):
We lost track of each other after we graduated from university.
ترجمه: ما بعد از فارغالتحصیلی از دانشگاه، از هم بیخبر شدیم (رابطهمان قطع شد). - مثال ۳ (اطلاعات):
The conversation was so fast, I lost track of what they were talking about.
ترجمه: مکالمه آنقدر سریع بود که من رشته کلام را از دست دادم (نفهمیدم در مورد چه صحبت میکردند).
۲. در مسیر درست بودن با On the Right/Wrong Track
یکی دیگر از کالوکیشن های Track که به صورت استعاری به کار میرود، عبارت “on the track” است. این عبارت معمولاً با صفات “right” یا “wrong” همراه میشود تا نشان دهد آیا روش یا مسیر فکری یک فرد درست و به سمت موفقیت است یا خیر.
On the Right Track: در مسیر درست بودن
وقتی میگوییم کسی “on the right track” است، منظورمان این است که او به درستی فکر میکند یا عمل میکند و به احتمال زیاد به نتیجه مطلوب خواهد رسید. این عبارت برای تشویق و تأیید دیگران بسیار کاربرد دارد.
- مثال ۱ (حل مسئله):
Your answer isn’t perfect, but you’re on the right track. Keep thinking!
ترجمه: جوابت کامل نیست، اما در مسیر درستی هستی. به فکر کردن ادامه بده! - مثال ۲ (پیشرفت):
The doctors say his recovery is slow, but he is definitely on the right track.
ترجمه: پزشکان میگویند بهبودی او کند است، اما قطعاً در مسیر درستی قرار دارد.
On the Wrong Track: در مسیر اشتباه بودن
برعکس عبارت بالا، “on the wrong track” نشان میدهد که رویکرد یا تفکر یک فرد اشتباه است و به نتیجه دلخواه منجر نخواهد شد. این عبارت معمولاً برای هشدار یا اصلاح یک مسیر به کار میرود.
- مثال ۱ (تحقیق):
The police were on the wrong track for months, suspecting the wrong person.
ترجمه: پلیس ماهها در مسیر اشتباهی بود و به فرد نادرستی مشکوک بود. - مثال ۲ (کسب و کار):
If we continue with this strategy, we are completely on the wrong track and will lose money.
ترجمه: اگر با این استراتژی ادامه دهیم، کاملاً در مسیر اشتباهی هستیم و پول از دست خواهیم داد.
۳. سابقه و عملکرد با Track Record
عبارت Track Record یکی از مهمترین کالوکیشن های Track در محیطهای حرفهای و کاری است. این اصطلاح به سابقه، پیشینه و تاریخچه عملکرد یک فرد، شرکت یا حتی یک محصول در گذشته اشاره دارد. یک “track record” میتواند مثبت یا منفی باشد.
Good/Strong/Proven Track Record: سابقه درخشان
این عبارت نشاندهنده موفقیتها و دستاوردهای گذشته است و اغلب برای ایجاد اعتماد به کار میرود.
- مثال ۱ (استخدام):
We are looking for a manager with a proven track record in increasing sales.
ترجمه: ما به دنبال مدیری با سابقه اثباتشده در افزایش فروش هستیم. - مثال ۲ (سرمایهگذاری):
The company has a strong track record of innovation and profitability.
ترجمه: این شرکت سابقه درخشانی در نوآوری و سودآوری دارد.
Poor/Bad Track Record: سابقه ضعیف
این عبارت به عملکرد ضعیف و شکستهای گذشته اشاره دارد.
- مثال:
The airline has a poor track record for flight delays and cancellations.
ترجمه: این شرکت هواپیمایی سابقه ضعیفی در تأخیر و لغو پروازها دارد.
۴. کالوکیشنهای خاص و اصطلاحی Track
علاوه بر موارد بالا، چندین کالوکیشن و اصطلاح دیگر نیز با کلمه “track” وجود دارند که دانستن آنها به غنیتر شدن دایره واژگان شما کمک شایانی میکند. در ادامه به چند مورد از مهمترین آنها اشاره میکنیم.
Off the Beaten Track: دورافتاده / بکر و دستنخورده
این اصطلاح برای توصیف مکانی به کار میرود که دور از مسیرهای اصلی و مناطق توریستی شلوغ قرار دارد. این مکانها معمولاً بکر، خلوت و کمتر شناختهشده هستند.
- مثال:
We wanted to find a small village off the beaten track for our holiday.
ترجمه: ما میخواستیم برای تعطیلاتمان یک روستای کوچک و دورافتاده پیدا کنیم.
Stop Someone/Something in Their/Its Tracks: میخکوب کردن / متوقف کردن ناگهانی
این اصطلاح به معنای متوقف کردن ناگهانی یک فرد یا یک فرآیند است، معمولاً به دلیل یک اتفاق غیرمنتظره یا شوکهکننده.
- مثال:
The news of his resignation stopped everyone in their tracks.
ترجمه: خبر استعفای او همه را در جای خود میخکوب کرد.
Make Tracks: راه افتادن / رفتن
این یک عبارت غیررسمی و عامیانه است به معنای ترک کردن یک مکان و راهی شدن به مقصدی دیگر.
- مثال:
It’s getting late. I think we should make tracks.
ترجمه: دیر شده. فکر کنم باید راه بیفتیم (برگردیم).
جدول خلاصه کالوکیشن های Track
برای مرور و یادآوری بهتر، در جدول زیر مهمترین کالوکیشن های Track را به همراه معنی و یک مثال کوتاه خلاصه کردهایم.
| کالوکیشن (Collocation) | معنی فارسی | مثال (Example) |
|---|---|---|
| Keep track of | حساب چیزی را داشتن، پیگیری کردن | Please keep track of the time. |
| Lose track of | حساب از دست در رفتن، گم کردن | I lost track of my keys. |
| On the right track | در مسیر درست | You’re on the right track to success. |
| On the wrong track | در مسیر اشتباه | He realized he was on the wrong track. |
| Track record | سابقه عملکرد، کارنامه | She has an excellent track record. |
| Off the beaten track | دورافتاده، بکر | They live off the beaten track. |
| Stop in one’s tracks | میخکوب شدن، ناگهان ایستادن | The loud noise stopped him in his tracks. |
نتیجهگیری
همانطور که مشاهده کردید، کلمه “track” بسیار فراتر از معانی ساده و اولیه خود عمل میکند. یادگیری کالوکیشن های Track به شما این قدرت را میدهد که مفاهیم پیچیدهتری مانند پیگیری، پیشرفت، سابقه عملکرد و حتی توصیف مکانهای دورافتاده را به شکلی طبیعی و روان بیان کنید. این عبارات نه تنها در مکالمات روزمره، بلکه در محیطهای آکادمیک و حرفهای نیز بسیار رایج هستند. توصیه میکنیم این کالوکیشنها را به طور فعال در تمرینات اسپیکینگ و رایتینگ خود به کار ببرید تا به بخشی جداییناپذیر از دایره واژگان فعال شما تبدیل شوند.



