- کالوکیشن های Struggle در زبان انگلیسی چه هستند و چرا یادگیری آنها اهمیت دارد؟
- چگونه میتوان از فعل “struggle” با حروف اضافه مختلف مانند with، for و against به درستی استفاده کرد؟
- رایجترین ترکیبهای فعلی و اسمی با کلمه “struggle” کدامند؟
- آیا “struggle” همیشه به معنای یک چالش فیزیکی است یا در زمینههای ذهنی و احساسی نیز کاربرد دارد؟
- چطور میتوانیم با استفاده از کالوکیشنهای Struggle سطح مکالمه و نوشتار خود را به انگلیسی طبیعیتر کنیم؟
در این مقاله جامع، به تمام این سوالات و بیشتر از آن پاسخ خواهیم داد. یادگیری کالوکیشن های Struggle یکی از بهترین راهها برای درک عمیقتر این کلمه پرکاربرد و استفاده صحیح از آن در جملات است. بسیاری از زبانآموزان با معنای لغوی “struggle” (تقلا کردن، کشمکش) آشنا هستند، اما برای اینکه مانند یک انگلیسیزبان بومی صحبت کنند، باید بدانند این کلمه با چه کلمات دیگری به طور طبیعی همراه میشود. با ما همراه باشید تا دنیای این کالوکیشنها را کشف کرده و تسلط خود را بر زبان انگلیسی افزایش دهید.
کالوکیشن (Collocation) چیست و چرا اهمیت دارد؟
پیش از آنکه به سراغ کالوکیشن های Struggle برویم، بیایید یک تعریف سریع از کالوکیشن داشته باشیم. کالوکیشن به مجموعهای از دو یا چند کلمه گفته میشود که به طور طبیعی و رایج در کنار یکدیگر به کار میروند. برای مثال، در فارسی ما میگوییم «چای دم کردن» و نه «چای درست کردن». در انگلیسی نیز همین قانون وجود دارد؛ مثلاً میگویند “make a mistake” و نه “do a mistake”. یادگیری کالوکیشنها به شما کمک میکند تا:
- انگلیسی را طبیعیتر و روانتر صحبت کنید.
- منظور خود را دقیقتر و واضحتر بیان نمایید.
- درک بهتری از متون و مکالمات انگلیسی داشته باشید.
- دایره لغات خود را به شکل کاربردیتری گسترش دهید.
معنای اصلی فعل Struggle و کاربرد آن
فعل “struggle” به معنای تلاش بسیار زیاد برای انجام کاری است که با دشواری همراه است. این تلاش میتواند فیزیکی، ذهنی یا احساسی باشد. وقتی از “struggle” استفاده میکنیم، نشان میدهیم که یک مانع یا چالش جدی وجود دارد که باید بر آن غلبه کرد. اکنون بیایید ببینیم این فعل با چه کلماتی ترکیبهای قدرتمندی میسازد.
رایجترین کالوکیشنهای فعل Struggle
فعل “struggle” اغلب با حروف اضافه خاصی همراه میشود که هر کدام معنای مشخصی را منتقل میکنند. در ادامه به بررسی مهمترین دستهها میپردازیم.
1. Struggle with + (Noun / Gerund)
این ساختار برای بیان تقلا و چالش با یک مشکل، بیماری، یا یک موضوع خاص به کار میرود. این مشکل معمولاً درونی یا شخصی است.
- Struggle with a disease/illness (دست و پنجه نرم کردن با یک بیماری)
مثال: He has been struggling with cancer for two years.
ترجمه: او دو سال است که با سرطان دست و پنجه نرم میکند. - Struggle with debt/poverty (درگیر بودن با بدهی/فقر)
مثال: Many families struggle with debt due to the high cost of living.
ترجمه: بسیاری از خانوادهها به دلیل هزینههای بالای زندگی با بدهی درگیر هستند. - Struggle with something mentally/emotionally (درگیر بودن با چیزی از نظر ذهنی/احساسی)
مثال: She struggled with feelings of loneliness after moving to the new city.
ترجمه: او پس از نقل مکان به شهر جدید، با احساس تنهایی دست و پنجه نرم میکرد. - Struggle with a subject/task (مشکل داشتن با یک درس/وظیفه)
مثال: I always struggled with mathematics at school.
ترجمه: من در مدرسه همیشه با ریاضیات مشکل داشتم.
2. Struggle against + (Noun)
این کالوکیشن معمولاً برای توصیف مبارزه علیه یک نیروی خارجی، یک سیستم یا یک بیعدالتی استفاده میشود. تمرکز در اینجا بر روی مقابله با یک دشمن یا مانع بیرونی است.
- Struggle against injustice/racism (مبارزه علیه بیعدالتی/نژادپرستی)
مثال: They dedicated their lives to struggling against racism.
ترجمه: آنها زندگی خود را وقف مبارزه علیه نژادپرستی کردند. - Struggle against the odds (مبارزه برخلاف همه احتمالات)
مثال: Despite the difficulties, the team struggled against the odds and won the championship.
ترجمه: با وجود مشکلات، تیم برخلاف همه احتمالات مبارزه کرد و قهرمان شد. - Struggle against an opponent (تقلا کردن در برابر یک حریف)
مثال: The boxer struggled against his much larger opponent.
ترجمه: بوکسور در برابر حریف بسیار بزرگترش تقلا میکرد.
3. Struggle for + (Noun)
این ترکیب برای بیان مبارزه و تلاش برای به دست آوردن چیزی مثبت مانند حقوق، آزادی یا به رسمیت شناخته شدن به کار میرود.
- Struggle for survival (تقلا برای بقا)
مثال: The lost hikers had to struggle for survival in the mountains.
ترجمه: کوهنوردان گمشده مجبور بودند برای بقا در کوهستان تقلا کنند. - Struggle for freedom/independence (مبارزه برای آزادی/استقلال)
مثال: The country had to struggle for independence for many years.
ترجمه: آن کشور مجبور بود سالها برای استقلال مبارزه کند. - Struggle for control (کشمکش برای به دست گرفتن کنترل)
مثال: The two companies are struggling for control of the market.
ترجمه: این دو شرکت برای به دست گرفتن کنترل بازار در حال کشمکش هستند. - Struggle for recognition (تلاش برای به رسمیت شناخته شدن)
مثال: Many artists struggle for recognition early in their careers.
ترجمه: بسیاری از هنرمندان در اوایل کار خود برای به رسمیت شناخته شدن تلاش میکنند.
4. Struggle to + (Verb)
این ساختار برای توصیف دشواری در انجام یک عمل یا فعل خاص استفاده میشود. این یکی از پرکاربردترین کالوکیشن های Struggle است.
- Struggle to make ends meet (به سختی گذران زندگی کردن)
مثال: With rising prices, many people are struggling to make ends meet.
ترجمه: با افزایش قیمتها، بسیاری از مردم برای گذران زندگی به سختی تلاش میکنند. - Struggle to understand/accept (برای فهمیدن/پذیرفتن چیزی تقلا کردن)
مثال: He struggled to understand the complex instructions.
ترجمه: او برای فهمیدن دستورالعملهای پیچیده تقلا میکرد. - Struggle to breathe (به سختی نفس کشیدن)
مثال: After running the marathon, she was struggling to breathe.
ترجمه: او پس از دویدن در ماراتن، به سختی نفس میکشید. - Struggle to find (برای پیدا کردن چیزی به زحمت افتادن)
مثال: We struggled to find a parking space near the city center.
ترجمه: ما برای پیدا کردن جای پارک در نزدیکی مرکز شهر به زحمت افتادیم.
کالوکیشنهای اسم Struggle
کلمه “struggle” به عنوان اسم نیز به معنای «کشمکش»، «تقلا» یا «مبارزه» به کار میرود و کالوکیشنهای مهمی دارد.
1. Adjective + Struggle
صفتهای مختلفی میتوانند قبل از اسم struggle بیایند تا نوع و شدت آن را توصیف کنند.
- A long/hard/difficult struggle (یک مبارزه طولانی/سخت/دشوار)
مثال: It was a long struggle to get the new law passed.
ترجمه: تصویب قانون جدید یک مبارزه طولانی بود. - A bitter struggle (یک کشمکش تلخ)
مثال: The inheritance led to a bitter struggle between the siblings.
ترجمه: ارثیه منجر به یک کشمکش تلخ بین خواهر و برادرها شد. - An uphill struggle (یک مبارزه طاقتفرسا و دشوار)
مثال: Changing people’s attitudes towards recycling is an uphill struggle.
ترجمه: تغییر نگرش مردم نسبت به بازیافت یک مبارزه طاقتفرسا است. - A power struggle (کشمکش بر سر قدرت)
مثال: There is a constant power struggle within the company’s management team.
ترجمه: یک کشمکش مداوم بر سر قدرت در تیم مدیریت شرکت وجود دارد.
2. Verb + Struggle
برخی افعال به طور رایج با اسم struggle همراه میشوند تا عملی مرتبط با آن مبارزه را بیان کنند.
- Face a struggle (با یک چالش روبرو شدن)
مثال: Small businesses often face a struggle to compete with large corporations.
ترجمه: کسبوکارهای کوچک اغلب برای رقابت با شرکتهای بزرگ با چالش روبرو هستند. - Give up the struggle (دست از مبارزه کشیدن)
مثال: After years of campaigning, they finally gave up the struggle.
ترجمه: پس از سالها مبارزه، آنها سرانجام دست از تلاش کشیدند. - Have a struggle (دچار چالش شدن)
مثال: We had a real struggle getting the piano up the stairs.
ترجمه: ما برای بالا بردن پیانو از پلهها واقعاً دچار چالش شدیم.
جدول مقایسهای کالوکیشنهای Struggle
برای درک بهتر تفاوتها، جدول زیر خلاصهای از رایجترین ساختارها را ارائه میدهد:
| ساختار کالوکیشن | کاربرد اصلی | مثال فارسی |
|---|---|---|
| Struggle with | چالش با مشکلات درونی، بیماریها، یا موضوعات شخصی | دست و پنجه نرم کردن با اضطراب |
| Struggle against | مبارزه علیه یک نیروی خارجی، سیستم یا بیعدالتی | مبارزه علیه تبعیض |
| Struggle for | تلاش برای به دست آوردن یک هدف مثبت (آزادی، حقوق) | مبارزه برای برابری |
| Struggle to (do something) | دشواری در انجام یک کار یا فعل مشخص | به سختی تصمیم گرفتن |
جمعبندی
همانطور که مشاهده کردید، کلمه “struggle” بسیار فراتر از یک معنای ساده است. با یادگیری و تمرین کالوکیشن های Struggle، شما میتوانید احساسات، چالشها و تلاشها را با دقت و ظرافت بیشتری در زبان انگلیسی بیان کنید. به جای گفتن “It was hard to find a job”، میتوانید از جمله طبیعیتر “I struggled to find a job” استفاده کنید. پیشنهاد میکنیم این کالوکیشنها را در دفترچه لغات خود یادداشت کرده و سعی کنید در مکالمات و نوشتههای خود از آنها استفاده کنید تا به تدریج بخشی از دایره واژگان فعال شما شوند.



