- کلمه Mean در انگلیسی چند معنی متفاوت دارد و چطور میتوان آنها را از هم تشخیص داد؟
- چگونه میتوان از کالوکیشن های Mean برای طبیعیتر صحبت کردن به زبان انگلیسی استفاده کرد؟
- آیا mean همیشه به معنی «بدجنس» است یا کاربردهای دیگری هم دارد؟
- پرکاربردترین عبارات و جملات با کلمه Mean کدامند و چطور باید از آنها استفاده کنیم؟
در این مقاله جامع، به تمام این سوالات و بیشتر از آن پاسخ خواهیم داد. کلمه mean یکی از آن کلمات چندوجهی در زبان انگلیسی است که بسته به جایگاهش در جمله (فعل، صفت یا اسم) معانی کاملاً متفاوتی پیدا میکند. بسیاری از زبانآموزان در درک و استفاده صحیح از این کلمه دچار مشکل میشوند. کلید تسلط بر این واژه، یادگیری «همآیندها» یا همان کالوکیشنهای آن است. شناخت کالوکیشن های Mean به شما کمک میکند تا مانند یک انگلیسیزبان بومی، روان و طبیعی صحبت کنید و از اشتباهات رایج پرهیز نمایید. در ادامه، به صورت دستهبندی شده، مهمترین کالوکیشنهای این کلمه را به همراه مثالهای کاربردی و ترجمه دقیق فارسی بررسی خواهیم کرد.
کالوکیشن های Mean به عنوان فعل (Verb)
شاید بتوان گفت پرکاربردترین شکل استفاده از mean، در حالت فعل است. این فعل در معانی مختلفی مانند «قصد داشتن»، «منظور داشتن»، «معنی دادن» و «اهمیت داشتن» به کار میرود. هر یک از این معانی، کالوکیشنهای خاص خود را دارند.
۱. به معنی قصد داشتن (To intend)
وقتی میخواهید بگویید قصد انجام کاری را داشتهاید یا نداشتهاید، از این ساختار استفاده میکنید. این یکی از رایجترین کالوکیشن های Mean است.
- mean to do something: قصد انجام کاری را داشتن
مثال: I’m sorry I broke your vase. I didn’t mean to do it.
ترجمه: متاسفم که گلدانت را شکستم. قصد نداشتم این کار را بکنم. - mean for someone to do something: قصد داشتن اینکه کسی کاری را انجام دهد
مثال: I meant for you to read the report before the meeting, not after.
ترجمه: قصدم این بود که تو گزارش را قبل از جلسه بخوانی، نه بعد از آن. - mean something as a joke/compliment: چیزی را به عنوان شوخی/تعریف گفتن
مثال: Don’t be offended. I meant it as a joke.
ترجمه: به دل نگیر. به عنوان شوخی گفتم.
۲. به معنی منظور داشتن یا معنی دادن (To signify or mean)
این کاربرد برای توضیح دادن مفهوم یک کلمه، عبارت یا یک موقعیت به کار میرود. فهم این دسته از کالوکیشنها برای درک مکالمات روزمره ضروری است.
- What do you mean?: منظورت چیست؟
مثال: You said you can’t come. What do you mean? Is everything okay?
ترجمه: گفتی نمیتوانی بیایی. منظورت چیست؟ همه چیز خوب است؟ - I see what you mean: میفهمم منظورت چیست.
مثال: At first I disagreed, but after your explanation, I see what you mean.
ترجمه: اول مخالف بودم، اما بعد از توضیحاتت، میفهمم منظورت چیست. - mean that…: به این معنی بودن که…
مثال: Just because he’s quiet, it doesn’t mean that he is unfriendly.
ترجمه: صرفاً چون ساکت است، به این معنی نیست که غیرصمیمی است. - mean business: جدی بودن (و شوخی نداشتن)
مثال: The look on her face showed she meant business.
ترجمه: حالت چهرهاش نشان میداد که کاملاً جدی است.
۳. به معنی اهمیت داشتن (To be of importance)
یکی دیگر از کاربردهای زیبای فعل mean، برای بیان ارزش و اهمیت یک شخص یا یک چیز برای فردی دیگر است.
- mean a lot to someone: برای کسی خیلی اهمیت داشتن
مثال: Your support means a lot to me during this difficult time.
ترجمه: حمایت تو در این دوران سخت برای من ارزش زیادی دارد. - mean the world to someone: برای کسی به اندازه یک دنیا ارزش داشتن
مثال: My family means the world to me. I would do anything for them.
ترجمه: خانوادهام برایم یک دنیا ارزش دارد. هر کاری برایشان میکنم. - mean nothing to someone: برای کسی هیچ ارزشی نداشتن
مثال: His apologies mean nothing to me anymore.
ترجمه: عذرخواهیهای او دیگر برایم هیچ ارزشی ندارد.
کالوکیشن های Mean به عنوان صفت (Adjective)
کلمه mean به عنوان صفت نیز معانی کاملاً متفاوتی دارد که هر کدام در موقعیتهای خاصی به کار میروند. یادگیری این کالوکیشن های Mean به شما کمک میکند تا توصیفات دقیقتر و طبیعیتری داشته باشید.
۱. به معنی بدجنس یا نامهربان (Unkind or cruel)
این رایجترین معنی صفت mean است و برای توصیف رفتار یا شخصیت افراد به کار میرود.
- a mean person: یک آدم بدجنس
مثال: He is known as a mean person who never helps anyone.
ترجمه: او به عنوان یک آدم بدجنس شناخته میشود که هرگز به کسی کمک نمیکند. - be mean to someone: با کسی بدجنسی کردن
مثال: Why are you always so mean to your little sister?
ترجمه: چرا همیشه با خواهر کوچکترت اینقدر بدجنسی میکنی؟ - a mean look/comment: یک نگاه/حرف بدجنسانه
مثال: She gave me a mean look when I corrected her mistake.
ترجمه: وقتی اشتباهش را تصحیح کردم، نگاه بدجنسانهای به من انداخت.
۲. به معنی خسیس (Stingy or not generous)
این کاربرد mean، بهخصوص در انگلیسی بریتانیایی، برای توصیف افرادی به کار میرود که در خرج کردن پول یا به اشتراک گذاشتن چیزی بسیار سختگیر هستند.
- be mean with money: در مورد پول خسیس بودن
مثال: Her uncle is notoriously mean with money; he never even buys a birthday gift.
ترجمه: عمویش به خسیس بودن در پول خرج کردن معروف است؛ او حتی هرگز هدیه تولد نمیخرد.
۳. به معنی متوسط یا میانگین (Average)
این کاربرد بیشتر در زمینههای ریاضی، آمار و علمی دیده میشود و به مقدار متوسط یا میانگین اشاره دارد.
- the mean temperature/score/age: دمای/نمره/سن میانگین
مثال: The study found that the mean age of participants was 28 years.
ترجمه: این مطالعه نشان داد که میانگین سنی شرکتکنندگان ۲۸ سال بود. - the mean value: مقدار میانگین
مثال: To find the solution, you must first calculate the mean value of these numbers.
ترجمه: برای پیدا کردن راهحل، ابتدا باید مقدار میانگین این اعداد را محاسبه کنید.
۴. در عبارات و اصطلاحات خاص
کلمه mean در برخی عبارات و اصطلاحات رایج نیز به کار میرود که معنای مستقیمی ندارند اما بسیار پرکاربرد هستند.
- by no means: به هیچ وجه، ابداً
مثال: This is by no means the end of our project; it’s just the beginning.
ترجمه: این به هیچ وجه پایان پروژه ما نیست؛ این تازه آغاز راه است. - a means to an end: وسیلهای برای رسیدن به هدف
مثال: He didn’t love the job, it was just a means to an end to support his family.
ترجمه: او شغلش را دوست نداشت، فقط وسیلهای برای رسیدن به هدف (حمایت از خانوادهاش) بود.
جدول خلاصه کالوکیشن های Mean
برای مرور و یادآوری بهتر، در جدول زیر مهمترین کالوکیشن های Mean را به صورت خلاصه دستهبندی کردهایم.
| نوع کالوکیشن | کالوکیشن (عبارت) | معنی فارسی |
|---|---|---|
| فعل (قصد داشتن) | mean to do something | قصد انجام کاری را داشتن |
| فعل (منظور داشتن) | I see what you mean | میفهمم منظورت چیست |
| فعل (جدی بودن) | to mean business | جدی بودن و شوخی نداشتن |
| فعل (اهمیت داشتن) | mean the world to someone | به اندازه یک دنیا ارزش داشتن |
| صفت (نامهربان) | to be mean to someone | با کسی بدجنسی کردن |
| صفت (میانگین) | the mean temperature | دمای میانگین |
| اصطلاح | by no means | به هیچ وجه |
چگونه این کالوکیشنها را یاد بگیریم؟
بهترین راه برای یادگیری کالوکیشن های Mean، تمرین و تکرار در بستر متن است. به جای حفظ کردن لیست کلمات، سعی کنید:
- مثالها را بخوانید: جملات نمونه را با دقت بخوانید و سعی کنید خودتان جملات مشابهی بسازید.
- به فیلم و پادکست گوش دهید: هنگام تماشای فیلم یا گوش دادن به پادکستهای انگلیسی، به نحوه استفاده از کلمه mean و عبارات مرتبط با آن دقت کنید.
- دفترچه یادداشت داشته باشید: هر کالوکیشن جدیدی که یاد میگیرید را در یک دفترچه همراه با یک جمله نمونه یادداشت کنید.
با به کار بستن این نکات و مرور منظم مطالب این مقاله، میتوانید به راحتی بر کالوکیشن های Mean مسلط شوید و سطح زبان انگلیسی خود را به طور چشمگیری ارتقا دهید. این دانش نه تنها به روانتر شدن مکالمه شما کمک میکند، بلکه درک شما از متون و فیلمهای انگلیسی را نیز عمیقتر خواهد کرد.



