- فعل hit در زبان انگلیسی به جز «زدن» چه معانی دیگری دارد؟
- چگونه میتوانیم با استفاده از کالوکیشن های Hit طبیعیتر و حرفهایتر انگلیسی صحبت کنیم؟
- رایجترین و پرکاربردترین اصطلاحات و کالوکیشن های Hit کدامند؟
- آیا کالوکیشن های فعل Hit در موقعیتهای رسمی و غیررسمی متفاوت هستند؟
در این مقاله جامع، به تمام این سوالات و بیشتر از آن پاسخ خواهیم داد. فعل «hit» یکی از آن فعلهای پرکاربرد و همهفنحریف در زبان انگلیسی است که معنای آن فراتر از یک «ضربه فیزیکی» ساده است. یادگیری کالوکیشن های Hit به شما کمک میکند تا دایره واژگان خود را به شکل چشمگیری گسترش دهید و در مکالمات روزمره، موقعیتهای کاری و حتی درک فیلم و موسیقی، مانند یک فرد نیتیو به نظر برسید. با ما همراه باشید تا دنیای متنوع و جذاب این همایندهای زبانی را کشف کنیم.
درک عمیقتر معنای فعل Hit: فراتر از یک ضربه
قبل از آنکه به سراغ لیست بلندبالای کالوکیشن های Hit برویم، بهتر است درک خود را از این فعل کلیدی عمیقتر کنیم. در حالت پایه، «hit» به معنای برخورد فیزیکی یا ضربه زدن است. اما این فعل در ترکیب با کلمات دیگر، معانی مجازی و اصطلاحی بسیار متنوعی پیدا میکند. این معانی میتوانند شامل رسیدن به یک نقطه، مواجه شدن با یک مشکل، دستیابی به موفقیت یا تحت تأثیر قرار گرفتن باشند. به همین دلیل است که یادگیری همایندها یا کالوکیشنهای آن اهمیت ویژهای دارد؛ زیرا به شما اجازه میدهد تا منظور خود را با دقت و ظرافت بیشتری بیان کنید.
ساختار بیقاعده فعل Hit
نکته مهمی که باید به خاطر داشته باشید این است که «hit» یک فعل بیقاعده است. این یعنی شکل گذشته و قسمت سوم (past participle) آن نیز همان hit است. این ویژگی کار شما را در صرف فعل بسیار راحت میکند.
- شکل ساده: hit
- شکل گذشته: hit
- قسمت سوم: hit
کالوکیشن های Hit در مکالمات روزمره و زندگی عادی
بسیاری از پرکاربردترین کالوکیشن های Hit در زندگی روزمره ما استفاده میشوند. یادگیری این موارد به شما کمک میکند تا در موقعیتهای عادی، روانتر و طبیعیتر صحبت کنید.
۱. Hit the road
این اصطلاح به معنای شروع یک سفر یا ترک کردن یک مکان است. معمولاً برای سفرهای جادهای استفاده میشود اما میتواند به طور کلی به معنای «رفتن» یا «راه افتادن» نیز باشد.
- مثال: It’s getting late. We should hit the road.
- ترجمه: داره دیر میشه. باید راه بیفتیم.
۲. Hit the sack / Hit the hay
هر دو اصطلاح به یک معنا هستند: رفتن به رختخواب و خوابیدن. این یک عبارت کاملاً غیررسمی و دوستانه است.
- مثال: I’m so tired. I’m going to hit the sack.
- ترجمه: خیلی خستهام. میرم که بخوابم.
۳. Hit the books
این کالوکیشن به معنای شروع به مطالعه کردن، به خصوص با جدیت و تمرکز زیاد است. معمولاً دانشجویان در فصل امتحانات از این عبارت زیاد استفاده میکنند.
- مثال: I have a big exam tomorrow, so I need to hit the books tonight.
- ترجمه: فردا یک امتحان مهم دارم، برای همین امشب باید حسابی درس بخونم.
۴. Hit the gym
این عبارت یعنی رفتن به باشگاه ورزشی و ورزش کردن. یک راه رایج برای صحبت در مورد برنامه ورزشی است.
- مثال: I try to hit the gym three times a week.
- ترجمه: سعی میکنم هفتهای سه بار برم باشگاه.
۵. Hit the town
به معنای بیرون رفتن و خوشگذرانی در شهر است، معمولاً در شب. این خوشگذرانی میتواند شامل رفتن به رستوران، بار، سینما یا مهمانی باشد.
- مثال: Let’s hit the town on Friday night to celebrate your promotion!
- ترجمه: بیا جمعه شب بزنیم بیرون و ارتقاء شغلیات رو جشن بگیریم!
۶. Hit it off (with someone)
این اصطلاح زمانی به کار میرود که دو نفر بلافاصله از یکدیگر خوششان میآید و خیلی سریع با هم دوست یا صمیمی میشوند.
- مثال: I didn’t think I would like my new colleague, but we hit it off immediately.
- ترجمه: فکر نمیکردم از همکار جدیدم خوشم بیاد، اما بلافاصله با هم جور شدیم (از هم خوشمون اومد).
کالوکیشن های Hit مرتبط با موفقیت، شکست و چالشها
فعل «hit» به شکل گستردهای برای توصیف نقاط اوج، فرود و موانع در مسیر زندگی و کار استفاده میشود. این دسته از کالوکیشن های Hit در محیطهای کاری و تجاری بسیار رایج هستند.
۱. Hit the jackpot
این عبارت به معنای دستیابی به یک موفقیت بسیار بزرگ و ناگهانی یا برنده شدن مقدار زیادی پول است. معادل فارسی آن «بردن جایزه بزرگ» یا «شانس در خانهاش را زدن» است.
- مثال: The company really hit the jackpot with their new product. It sold millions in the first week.
- ترجمه: شرکت با محصول جدیدش واقعاً ترکوند (به موفقیت بزرگی رسید). در هفته اول میلیونها عدد فروخت.
۲. Hit the big time
به معنای رسیدن به شهرت و موفقیت بسیار زیاد در یک زمینه خاص، مانند موسیقی، ورزش یا سینما است.
- مثال: After years of playing in small clubs, the band finally hit the big time.
- ترجمه: بعد از سالها اجرا در کلابهای کوچک، گروه بالاخره به شهرت و موفقیت بزرگی رسید.
۳. Hit rock bottom
این اصطلاح نقطه مقابل موفقیت است و به معنای رسیدن به پایینترین سطح ممکن (از نظر مالی، روحی یا شغلی) است. معادل آن در فارسی «به ته خط رسیدن» است.
- مثال: After losing his job and his house, he felt like he had hit rock bottom.
- ترجمه: بعد از از دست دادن شغل و خانهاش، حس میکرد که به ته خط رسیده است.
۴. Hit a snag / Hit a problem
این کالوکیشن به معنای مواجه شدن با یک مشکل یا مانع غیرمنتظره است که پیشرفت کار را متوقف یا کند میکند.
- مثال: We were making good progress on the project, but we’ve hit a snag with the budget.
- ترجمه: در پروژه پیشرفت خوبی داشتیم، اما با یک مانع در زمینه بودجه مواجه شدیم.
۵. Hit the nail on the head
این یک اصطلاح بسیار رایج است و به معنای دقیقاً درست گفتن یا انجام دادن چیزی است. زمانی استفاده میشود که کسی علت اصلی یک مشکل یا بهترین راهحل را به درستی تشخیص میدهد. معادل فارسی آن «زدن به هدف» است.
- مثال: You hit the nail on the head when you said our main problem is poor communication.
- ترجمه: وقتی گفتی مشکل اصلی ما ارتباطات ضعیف است، دقیقاً زدی به هدف.
۶. Hit a nerve
این عبارت به معنای اشاره کردن به یک موضوع حساس است که باعث ناراحتی، عصبانیت یا واکنش احساسی شدید در فردی میشود.
- مثال: His comments about her past relationship really hit a nerve.
- ترجمه: نظرات او در مورد رابطه قبلیاش واقعاً او را حساس (و ناراحت) کرد.
کالوکیشنهای کاربردی Hit در زمینههای دیگر
در ادامه به چند کالوکیشن مهم دیگر در دستهبندیهای مختلف میپردازیم.
در زمینه اعداد و ارقام
از «hit» برای صحبت در مورد رسیدن به یک عدد، سطح یا رکورد خاص استفاده میشود.
| کالوکیشن (Collocation) | معنی و کاربرد | مثال و ترجمه |
|---|---|---|
| Hit a target | رسیدن به یک هدف مشخص (معمولاً عددی) | We need to hit our sales target of $1 million this quarter. ما باید در این فصل به هدف فروش ۱ میلیون دلاری خود برسیم. |
| Hit a peak / an all-time high | رسیدن به بالاترین نقطه یا رکورد | The company’s stock hit an all-time high last week. سهام شرکت هفته گذشته به بالاترین حد خود رسید. |
| Hit a low | رسیدن به پایینترین سطح | Temperatures are expected to hit a low of -10°C tonight. انتظار میرود دما امشب به پایینترین سطح خود یعنی ۱۰- درجه سانتیگراد برسد. |
در زمینه خشم و عصبانیت
این فعل میتواند برای توصیف واکنشهای شدید ناشی از عصبانیت نیز به کار رود.
- Hit the roof / Hit the ceiling: به معنای ناگهان بسیار عصبانی شدن است. معادل آن در فارسی «از کوره در رفتن» است.
مثال: When he saw the broken vase, he hit the roof.
ترجمه: وقتی گلدان شکسته را دید، از کوره در رفت.
در زمینه محصولات و بازار
در دنیای تجارت، «hit» برای توصیف عرضه محصولات جدید استفاده میشود.
- Hit the market / Hit the shelves: به معنای عرضه شدن یک محصول جدید برای فروش در بازار یا فروشگاهها است.
مثال: The new iPhone will hit the shelves next month.
ترجمه: آیفون جدید ماه آینده به فروشگاهها عرضه خواهد شد.
جمعبندی: چگونه از کالوکیشن های Hit استفاده کنیم؟
همانطور که مشاهده کردید، فعل «hit» بسیار فراتر از معنای ساده «زدن» است. یادگیری و استفاده از کالوکیشن های Hit نه تنها به شما کمک میکند تا دایره لغات خود را غنیتر کنید، بلکه باعث میشود انگلیسی شما طبیعیتر، روانتر و تأثیرگذارتر به نظر برسد. کلید اصلی در یادگیری این همایندها، تمرین و تکرار است. سعی کنید آنها را در مکالمات و نوشتههای خود به کار ببرید. به نحوه استفاده از آنها در فیلمها، پادکستها و کتابها دقت کنید. با انجام این کار، این عبارات به تدریج به بخشی طبیعی از دایره واژگان فعال شما تبدیل خواهند شد و میتوانید با اعتماد به نفس بیشتری از آنها استفاده کنید.



