- چگونه میتوان از فعل fly به شکلی طبیعی و مانند یک نیتیو اسپیکر استفاده کرد؟
- رایجترین کالوکیشن های Fly در انگلیسی کدامند و چه معنایی دارند؟
- آیا fly فقط به معنای «پرواز کردن» است یا در اصطلاحات معانی دیگری هم دارد؟
- چطور میتوان با استفاده از این کالوکیشنها، مکالمه و نوشتار خود را تقویت کرد؟
در این مقاله، به تمام این سوالات پاسخ خواهیم داد و به صورت جامع و کامل، شما را با دنیای شگفتانگیز کالوکیشن های Fly آشنا میکنیم. فعل «fly» یکی از اولین کلماتی است که هر زبانآموزی یاد میگیرد، اما کاربرد آن بسیار فراتر از معنای ساده «پرواز کردن» است. این فعل در ترکیب با کلمات دیگر (کالوکیشن)، معانی و مفاهیم متنوع و جالبی پیدا میکند که دانستن آنها برای صحبت کردن به شیوهای طبیعی و حرفهای ضروری است. با یادگیری این ترکیبات، میتوانید از ساختارهای تکراری پرهیز کنید و منظور خود را با دقت و ظرافت بیشتری بیان نمایید. در ادامه، دستهبندیهای مختلف این کالوکیشنها را به همراه مثالهای کاربردی و ترجمه فارسی بررسی خواهیم کرد.
کالوکیشن های Fly مرتبط با سفر و هوانوردی
طبیعیترین و اولین دستهای که به ذهن میرسد، کالوکیشنهای مرتبط با پرواز و سفر هوایی است. این ترکیبات به طور گسترده در فرودگاهها، مکالمات مربوط به سفر و اخبار هوانوردی استفاده میشوند.
ترکیب فعل + Fly
در این ساختار، افعال مختلفی قبل از fly قرار میگیرند تا اعمال مربوط به پرواز را توصیف کنند.
-
Learn to fly: یاد گرفتن پرواز (خلبانی)
مثال: He spent his summer learning to fly a small plane.
ترجمه: او تابستانش را صرف یادگیری پرواز با یک هواپیمای کوچک کرد.
-
Teach someone to fly: به کسی پرواز یاد دادن
مثال: My grandfather, a former pilot, taught me to fly.
ترجمه: پدربزرگم که خلبان سابق بود، به من پرواز یاد داد.
ترکیب Fly + اسم (به عنوان مفعول)
در این حالت، fly به معنای «به پرواز درآوردن» یا «هدایت کردن» یک وسیله پرنده است.
-
Fly a plane/helicopter/drone: هدایت کردن هواپیما/هلیکوپتر/پهپاد
مثال: You need a special license to fly a drone commercially.
ترجمه: برای هدایت تجاری یک پهپاد به مجوز خاصی نیاز دارید.
-
Fly a kite: بادبادک هوا کردن
مثال: On windy days, we go to the park to fly a kite.
ترجمه: در روزهای بادی، ما برای بادبادک هوا کردن به پارک میرویم.
-
Fly a flag: پرچم برافراشتن
مثال: They fly the flag from the castle tower on national holidays.
ترجمه: آنها در تعطیلات ملی، پرچم را از برج قلعه به اهتزاز در میآورند.
-
Fly a mission: انجام یک مأموریت پروازی (معمولاً نظامی)
مثال: The pilot had to fly a dangerous mission over enemy territory.
ترجمه: خلبان مجبور بود یک مأموریت خطرناک را بر فراز قلمرو دشمن انجام دهد.
ترکیب Fly + قید یا حرف اضافه (برای توصیف مقصد یا مسیر)
-
Fly to a destination: پرواز کردن به یک مقصد
مثال: We are flying to Paris for our anniversary.
ترجمه: ما برای سالگرد ازدواجمان به پاریس پرواز میکنیم.
-
Fly from a location: پرواز کردن از یک مبدأ
مثال: My flight flies from Terminal 2.
ترجمه: پرواز من از ترمینال ۲ انجام میشود.
-
Fly overseas/abroad: پرواز به خارج از کشور
مثال: She had to fly overseas for a business conference.
ترجمه: او مجبور شد برای یک کنفرانس کاری به خارج از کشور پرواز کند.
-
Fly direct/non-stop: پرواز مستقیم
مثال: Is there a way to fly direct from Tehran to Toronto?
ترجمه: آیا راهی برای پرواز مستقیم از تهران به تورنتو وجود دارد؟
-
Fly solo: به تنهایی پرواز کردن (اولین پرواز بدون مربی)
مثال: After months of training, she was finally ready to fly solo.
ترجمه: پس از ماهها تمرین، او بالاخره آماده بود تا به تنهایی پرواز کند.
کالوکیشن های Fly با معانی مجازی و اصطلاحی
فعل fly در بسیاری از اصطلاحات و عبارات انگلیسی به کار میرود که معنای آنها کاملاً مجازی است و ارتباطی با پرواز فیزیکی ندارد. این دسته از کالوکیشن های Fly به غنیتر شدن دایره واژگان شما کمک شایانی میکنند.
عبارات مرتبط با زمان و سرعت
-
Time flies: زمان به سرعت میگذرد
مثال: It’s hard to believe we’ve been friends for ten years. Time flies!
ترجمه: باورش سخت است که ده سال از دوستی ما میگذرد. زمان چقدر زود میگذرد!
-
Hours fly by: ساعتها به سرعت سپری میشوند
مثال: When you’re having fun, the hours fly by.
ترجمه: وقتی بهت خوش میگذرد، ساعتها به سرعت سپری میشوند.
-
Must fly / Have to fly: باید سریع بروم (عجله دارم)
مثال: Sorry, I can’t talk longer, I must fly or I’ll be late for my meeting.
ترجمه: ببخشید، نمیتوانم بیشتر صحبت کنم، باید سریع بروم وگرنه برای جلسهام دیر میشود.
عبارات مرتبط با موفقیت و شکست
-
Fly high: بسیار موفق بودن، در اوج بودن
مثال: After their latest product launch, the company is flying high.
ترجمه: پس از عرضه آخرین محصولشان، شرکت در اوج موفقیت قرار دارد.
-
That idea won’t fly: این ایده موفق نخواهد شد / عملی نیست
مثال: He suggested we work on weekends, but that idea won’t fly with the team.
ترجمه: او پیشنهاد داد که آخر هفتهها کار کنیم، اما این ایده مورد قبول تیم قرار نخواهد گرفت.
-
Pass with flying colors: با موفقیت کامل قبول شدن، سربلند بیرون آمدن
مثال: She was nervous about the exam, but she passed with flying colors.
ترجمه: او نگران امتحان بود، اما با موفقیت کامل قبول شد.
عبارات مرتبط با احساسات و رفتار
-
Sparks fly: درگیری و بحث شدید پیش آمدن؛ یا برعکس، جاذبه و علاقه شدید بین دو نفر ایجاد شدن
مثال (درگیری): Sparks flew between the two politicians during the debate.
ترجمه (درگیری): در طول مناظره، درگیری لفظی شدیدی بین دو سیاستمدار درگرفت.
مثال (علاقه): From the moment they met, you could see the sparks fly.
ترجمه (علاقه): از همان لحظهای که همدیگر را ملاقات کردند، میشد جاذبه بینشان را حس کرد.
-
Fly into a rage/panic: ناگهان به شدت عصبانی شدن / وحشت کردن
مثال: He flew into a rage when he saw the scratch on his new car.
ترجمه: وقتی خراش روی ماشین جدیدش را دید، به شدت عصبانی شد.
-
Fly off the handle: از کوره در رفتن، کنترل خود را از دست دادن
مثال: He tends to fly off the handle over small things.
ترجمه: او سر چیزهای کوچک از کوره در میرود.
اصطلاحات رایج دیگر
در جدول زیر چند اصطلاح پرکاربرد دیگر را مشاهده میکنید:
| اصطلاح (Collocation) | معنی | مثال و ترجمه |
|---|---|---|
| Rumors are flying | شایعات پخش شدهاند | مثال: Rumors are flying that the CEO is about to resign. ترجمه: شایعاتی پخش شده که مدیرعامل در شرف استعفا است. |
| Fly in the face of | مخالفت آشکار با (چیزی که معمولاً پذیرفته شده است) | مثال: His decision flies in the face of all common sense. ترجمه: تصمیم او در تضاد کامل با عقل سلیم است. |
| Wouldn’t hurt a fly | آزارش به مورچه هم نمیرسد (بسیار مهربان و بیخطر) | مثال: He looks intimidating, but he wouldn’t hurt a fly. ترجمه: او ترسناک به نظر میرسد، اما آزارش به مورچه هم نمیرسد. |
| On the fly | سریع و بدون برنامهریزی قبلی، فیالبداهه | مثال: We didn’t have a reservation, so we had to find a hotel on the fly. ترجمه: ما رزرو نداشتیم، برای همین مجبور شدیم فیالبداهه یک هتل پیدا کنیم. |
کالوکیشنهای مربوط به اسم Fly (مگس)
فراموش نکنیم که «fly» به عنوان اسم به معنای «مگس» نیز به کار میرود. در این حالت هم کالوکیشنهای خاص خود را دارد.
-
Swat a fly: مگس را کشتن (با مگسکش)
مثال: He tried to swat the fly with a newspaper.
ترجمه: او سعی کرد مگس را با یک روزنامه بکشد.
-
A fly buzzes: مگس وزوز میکند
مثال: A fly was buzzing against the window pane.
ترجمه: یک مگس داشت به شیشه پنجره میخورد و وزوز میکرد.
-
A fly on the wall: ناظر نامرئی (کسی که بدون جلب توجه، شاهد یک موقعیت است)
مثال: I’d love to be a fly on the wall when they have their meeting.
ترجمه: دلم میخواست یک ناظر نامرئی باشم وقتی آنها جلسه دارند.
چگونه این کالوکیشنها را یاد بگیریم و استفاده کنیم؟
یادگیری کالوکیشن های Fly نیازمند تمرین و توجه است. در اینجا چند راهکار عملی ارائه میشود:
- توجه فعال: هنگام خواندن متون یا گوش دادن به پادکستها و فیلمهای انگلیسی، به کلماتی که همراه با fly میآیند دقت کنید و آنها را یادداشت بردارید.
- ساختن جمله: برای هر کالوکیشن جدیدی که یاد میگیرید، چند جمله مرتبط با زندگی خودتان بسازید. این کار به تثبیت معنا در ذهن شما کمک میکند.
- استفاده در مکالمه: سعی کنید از این ترکیبات در مکالمات روزمره خود با دوستان یا معلم زبان خود استفاده کنید. از اشتباه کردن نترسید!
- مرور منظم: فلشکارت یا یک دفترچه یادداشت برای کالوکیشنها تهیه کنید و به طور منظم آنها را مرور نمایید.
با به کارگیری این روشها، نه تنها دایره لغات خود را گسترش میدهید، بلکه زبان انگلیسی شما بسیار طبیعیتر و روانتر به نظر خواهد رسید و میتوانید مانند یک فرد بومی، مفاهیم پیچیدهتر و ظریفتری را منتقل کنید.



