- چطور میتوانیم به جای استفاده از کلمات تکراری، در مورد دعوا و درگیری به شکل طبیعیتری در انگلیسی صحبت کنیم؟
- پرکاربردترین افعال، صفات و اسمهایی که همراه با کلمه Fight میآیند کدامند؟
- کالوکیشن های Fight برای شروع کردن، درگیر شدن و پایان دادن به یک مشاجره چه هستند؟
- چگونه میتوانیم بین یک دعوای فیزیکی، یک نبرد حقوقی یا یک مبارزه ذهنی تمایز قائل شویم؟
در این مقاله جامع، به تمام این سوالات و بیشتر از آن پاسخ خواهیم داد. یادگیری کالوکیشن های Fight به شما کمک میکند تا مانند یک فرد نیتیو (Native) در مورد انواع درگیریها، از یک بحث ساده گرفته تا یک مبارزه جدی، صحبت کنید. با تسلط بر این همایندهای رایج، دایره لغات شما غنیتر شده و درک شما از مکالمات روزمره انگلیسی به سطح بالاتری میرسد. بیایید با هم سفری به دنیای این کالوکیشنهای ضروری داشته باشیم و ببینیم چطور میتوانیم از آنها به درستی در جملات خود استفاده کنیم.
درک مفهوم کالوکیشن (Collocation)
قبل از اینکه به طور خاص به سراغ کالوکیشن های Fight برویم، بهتر است به طور خلاصه مفهوم کالوکیشن را مرور کنیم. کالوکیشن به مجموعهای از دو یا چند کلمه گفته میشود که به طور طبیعی و رایج در کنار یکدیگر استفاده میشوند. برای مثال، در فارسی ما میگوییم «تصمیم گرفتن» و نه «تصمیم ساختن». در انگلیسی نیز همین قانون برقرار است. یادگیری این الگوها باعث میشود انگلیسی شما روانتر و طبیعیتر به نظر برسد.
کالوکیشن های Fight: شروع یک درگیری
برای صحبت در مورد شروع یک دعوا یا مشاجره، افعال خاصی با کلمه Fight همراه میشوند. استفاده از این افعال به جمله شما دقت و معنای بیشتری میبخشد.
۱. Pick a fight
این عبارت به معنی “دنبال دعوا گشتن” یا “بهانهگیری برای دعوا” است. معمولاً به شخصی اشاره دارد که بدون دلیل موجهی سعی در شروع یک درگیری دارد.
- مثال: He had too much to drink and tried to pick a fight with everyone at the bar.
- ترجمه: او بیش از حد نوشیده بود و سعی داشت با همه افراد حاضر در بار دعوا راه بیندازد.
۲. Start a fight
این کالوکیشن مستقیمترین راه برای گفتن “دعوا را شروع کردن” است و به آغازگر درگیری اشاره دارد.
- مثال: I don’t know who started the fight, but the police were called.
- ترجمه: من نمیدانم چه کسی دعوا را شروع کرد، اما به پلیس زنگ زدند.
۳. Provoke a fight
این عبارت به معنی “تحریک کردن برای دعوا” یا “باعث و بانی دعوا شدن” است. در اینجا، فرد با حرفها یا اعمالش دیگران را به سمت درگیری سوق میدهد.
- مثال: His insulting comments were intended to provoke a fight.
- ترجمه: نظرات توهینآمیز او با هدف تحریک برای دعوا بیان شد.
کالوکیشنهای مربوط به درگیر شدن در دعوا
وقتی یک دعوا شروع میشود، عبارات مختلفی برای توصیف نحوه درگیر شدن و ماهیت آن وجود دارد.
۱. Get into a fight
این عبارت به معنی “وارد دعوا شدن” یا “درگیر دعوا شدن” است. این کالوکیشن بسیار رایج و کاربردی است.
- مثال: My brother got into a fight at school today.
- ترجمه: برادرم امروز در مدرسه دعوایش شد.
۲. Have a fight
این کالوکیشن بیشتر برای مشاجرات و بحثهای لفظی، به خصوص بین افرادی که با هم رابطه نزدیک دارند (مانند دوستان یا اعضای خانواده) استفاده میشود.
- مثال: We had a fight about money, but we made up afterwards.
- ترجمه: ما سر پول جر و بحث کردیم، اما بعداً آشتی کردیم.
۳. Put up a good fight
این عبارت به معنی “خوب مبارزه کردن” یا “به سختی جنگیدن” است، حتی اگر نتیجه نهایی شکست باشد. این کالوکیشن نشاندهنده تلاش و مقاومت زیاد است.
- مثال: The team didn’t win, but they put up a good fight against the champions.
- ترجمه: تیم برنده نشد، اما در برابر قهرمانان مبارزه خوبی از خود نشان داد.
۴. Fight back
این عبارت به معنی “مقابله به مثل کردن” یا “دفاع از خود” است. وقتی کسی مورد حمله قرار میگیرد و از خود دفاع میکند، از این کالوکیشن استفاده میشود.
- مثال: If someone bullies you, it’s important to know how to fight back.
- ترجمه: اگر کسی تو را قلدری کرد، مهم است که بدانی چطور از خودت دفاع کنی.
انواع دعوا: کالوکیشنهای اسمی و وصفی
کلمه Fight میتواند با صفات و اسمهای مختلفی همراه شود تا نوع و شدت درگیری را توصیف کند. این کالوکیشن های Fight به شما کمک میکنند تا تصویر دقیقتری از موقعیت ارائه دهید.
صفات رایج همراه با Fight
در اینجا لیستی از صفات پرکاربرد که قبل از کلمه Fight میآیند آورده شده است:
- A fair fight: یک مبارزه عادلانه
- مثال: It wasn’t a fair fight; one of them was much bigger than the other.
- ترجمه: این یک مبارزه عادلانه نبود؛ یکی از آنها خیلی بزرگتر از دیگری بود.
- A fierce / bitter fight: یک مبارزه شدید / تلخ
- مثال: There was a fierce fight for control of the company.
- ترجمه: مبارزه شدیدی برای کنترل شرکت در جریان بود.
- A tough / hard fight: یک مبارزه سخت و دشوار
- مثال: It will be a tough fight to win the election.
- ترجمه: برنده شدن در انتخابات یک مبارزه سخت خواهد بود.
- A running fight: یک درگیری دنبالهدار (که از مکانی به مکان دیگر کشیده میشود)
- مثال: The police were involved in a running fight with the protesters through the city streets.
- ترجمه: پلیس در خیابانهای شهر درگیر یک درگیری دنبالهدار با معترضان بود.
انواع Fight (کالوکیشنهای اسمی)
گاهی یک اسم دیگر قبل از Fight میآید تا نوع خاصی از درگیری را مشخص کند:
- A fist fight: دعوای فیزیکی و مشتزنی
- مثال: Two angry drivers got out of their cars and had a fist fight in the middle of the road.
- ترجمه: دو راننده عصبانی از ماشینهایشان پیاده شدند و وسط جاده با هم مشتزنی کردند.
- A street fight: دعوای خیابانی
- مثال: He got a black eye in a street fight.
- ترجمه: او در یک دعوای خیابانی زیر چشمش کبود شد.
- A legal fight / battle: یک مبارزه حقوقی یا قانونی
- مثال: The company is facing a legal fight over its new patent.
- ترجمه: شرکت بر سر حق ثبت اختراع جدیدش با یک مبارزه حقوقی روبرو است.
- A food fight / pillow fight: جنگ غذا / جنگ بالش (معمولاً جنبه شوخی و سرگرمی دارد)
- مثال: The kids started a pillow fight at the sleepover party.
- ترجمه: بچهها در مهمانی شبانه، جنگ بالش را شروع کردند.
کالوکیشن های Fight: پایان دادن به درگیری
همانطور که برای شروع دعوا عباراتی وجود دارد، برای پایان دادن به آن نیز کالوکیشنهای مشخصی به کار میرود.
۱. Break up a fight
این عبارت به معنی “جدا کردن” یا “پایان دادن به دعوای دیگران” است. معمولاً توسط شخص سومی انجام میشود.
- مثال: The teacher had to break up a fight between two students in the playground.
- ترجمه: معلم مجبور شد به دعوای بین دو دانشآموز در حیاط بازی خاتمه دهد.
۲. Win a fight / Lose a fight
این دو کالوکیشن برای مشخص کردن نتیجه یک درگیری یا رقابت به کار میروند و به معنی “بردن دعوا” و “باختن دعوا” هستند.
- مثال (Win): He was proud because he won the fight without anyone getting seriously hurt.
- ترجمه: او مغرور بود چون بدون اینکه کسی آسیب جدی ببیند، دعوا را برد.
- مثال (Lose): She didn’t want to lose the fight for her rights.
- ترجمه: او نمیخواست مبارزه برای حقوقش را ببازد.
۳. Give up the fight
این عبارت به معنی “تسلیم شدن” یا “دست از مبارزه کشیدن” است، معمولاً به دلیل خستگی یا ناامیدی.
- مثال: After months of treatment, he sadly gave up the fight against cancer.
- ترجمه: پس از ماهها درمان، او متاسفانه مبارزه با سرطان را رها کرد.
جدول خلاصه کالوکیشن های Fight
برای مرور سریع، در جدول زیر برخی از مهمترین کالوکیشنهای مرتبط با Fight را دستهبندی کردهایم:
| دسته بندی | کالوکیشن | ترجمه فارسی |
|---|---|---|
| شروع دعوا | Pick a fight | دنبال دعوا گشتن |
| شروع دعوا | Start a fight | دعوا راه انداختن |
| درگیر شدن | Get into a fight | درگیر دعوا شدن |
| درگیر شدن | Put up a good fight | خوب مبارزه کردن |
| نوع دعوا | A fair fight | مبارزه عادلانه |
| نوع دعوا | A fierce fight | مبارزه شدید |
| نوع دعوا | A legal fight | مبارزه حقوقی |
| پایان دعوا | Break up a fight | جدا کردن (در دعوا) |
| پایان دعوا | Win/Lose a fight | بردن/باختن دعوا |
نتیجهگیری
تسلط بر کالوکیشن های Fight یک گام بزرگ در جهت روان و طبیعی صحبت کردن به زبان انگلیسی است. این همایندها به شما ابزاری قدرتمند میدهند تا بتوانید موقعیتهای مختلف مرتبط با درگیری، مشاجره و مبارزه را با دقت و جزئیات بیشتری توصیف کنید. به جای استفاده از کلمات ساده و تکراری، سعی کنید این کالوکیشنها را در مکالمات و نوشتههای خود به کار ببرید. با تمرین مستمر، این عبارات به بخشی طبیعی از دایره واژگان فعال شما تبدیل خواهند شد و به شما اعتماد به نفس بیشتری در استفاده از زبان انگلیسی خواهند داد.



