- چگونه در زبان انگلیسی به شکلی طبیعی و حرفهای در مورد «تصمیم گرفتن» صحبت کنیم؟
- رایجترین و پرکاربردترین کالوکیشن های Decision کدامند؟
- چه افعال و صفاتی معمولاً با کلمه Decision همراه میشوند؟
- تفاوت بین make a decision و take a decision در چیست؟
- چطور با استفاده از کالوکیشنها، سطح مکالمه و نوشتار انگلیسی خود را به شکل چشمگیری ارتقا دهیم؟
در این مقاله جامع، به تمام این سوالات پاسخ خواهیم داد و شما را با دنیای شگفتانگیز کالوکیشن های Decision در زبان انگلیسی آشنا خواهیم کرد. یادگیری این ترکیبات رایج و طبیعی به شما کمک میکند تا مانند یک فرد نیتیو (Native) صحبت کنید، منظور خود را دقیقتر بیان نمایید و در آزمونهای بینالمللی مانند آیلتس و تافل، نمره بالاتری کسب کنید. با تسلط بر این همایندهای زبانی، دیگر جملات شما رباتیک و غیرطبیعی به نظر نخواهد رسید و میتوانید با اعتمادبهنفس کامل در مورد هر نوع تصمیمی صحبت کنید.
چرا یادگیری کالوکیشن های Decision ضروری است؟
در زبان انگلیسی، کلمات به صورت تصادفی کنار هم قرار نمیگیرند. برخی کلمات به شکل طبیعی و رایج با یکدیگر همراه میشوند که به این ترکیبات «کالوکیشن» (Collocation) یا «همایند» میگویند. کلمه Decision به معنای «تصمیم» یکی از آن کلماتی است که کالوکیشنهای بسیار متنوع و پرکاربردی دارد. برای مثال، در فارسی میگوییم «تصمیم گرفتن»، اما در انگلیسی کدام فعل صحیح است؟ Make a decision یا Take a decision؟ هر دو عبارت صحیح هستند، اما make a decision بسیار رایجتر و پراستفادهتر است. ندانستن این نکات ظریف باعث میشود صحبت شما برای یک انگلیسیزبان، غیرطبیعی به نظر برسد. یادگیری کالوکیشن های Decision به شما کمک میکند تا:
- طبیعیتر صحبت کنید: جملات شما شبیه به افراد بومی خواهد شد.
- دقیقتر باشید: میتوانید تفاوتهای ظریف بین تصمیمهای مختلف را بیان کنید (مثلاً تصمیم عجولانه یا تصمیم سرنوشتساز).
- درک بهتری داشته باشید: هنگام خواندن متون یا گوش دادن به مکالمات، منظور نویسنده یا گوینده را سریعتر و بهتر درک میکنید.
افعال رایج همراه با Decision (فعل + اسم)
یکی از مهمترین دستههای کالوکیشن، ترکیب فعل با اسم است. در این بخش، افعالی را بررسی میکنیم که به طور معمول با کلمه Decision به کار میروند.
افعال مربوط به «تصمیم گرفتن»
این گروه از افعال برای بیان فرآیند اتخاذ یک تصمیم استفاده میشوند. اگرچه همه آنها به معنای «تصمیم گرفتن» هستند، اما تفاوتهای ظریفی در کاربردشان وجود دارد.
-
Make a decision: رایجترین و عمومیترین کالوکیشن برای تصمیم گرفتن است.
Example: We need to make a decision about our future by the end of the week.
ترجمه: ما باید تا آخر هفته در مورد آیندهمان یک تصمیم بگیریم. -
Take a decision: این عبارت نیز صحیح است اما کاربرد آن کمتر از make a decision است و بیشتر در انگلیسی بریتانیایی (British English) شنیده میشود. معمولاً برای تصمیمهای رسمی و مهم به کار میرود.
Example: The committee will take a decision on the new policy tomorrow.
ترجمه: کمیته فردا در مورد سیاست جدید تصمیمی اتخاذ خواهد کرد. -
Reach a decision / Come to a decision / Arrive at a decision: این سه فعل تقریباً مترادف هستند و زمانی استفاده میشوند که فرآیند تصمیمگیری طولانی، دشوار و همراه با بحث و بررسی زیاد بوده است. این عبارات نشان میدهند که پس از تلاش و تفکر زیاد، بالاخره به یک نتیجه رسیدهاید.
Example: After hours of debate, the jury finally reached a decision.
ترجمه: پس از ساعتها بحث، هیئت منصفه بالاخره به یک تصمیم رسید.Example: It took us a long time to come to a decision about moving to a new city.
ترجمه: خیلی طول کشید تا در مورد نقل مکان به یک شهر جدید به تصمیم برسیم.
افعال مربوط به تغییر، تعویق یا لغو تصمیم
گاهی اوقات نیاز داریم در مورد به تعویق انداختن، تغییر دادن یا لغو یک تصمیم صحبت کنیم. در این شرایط، افعال زیر بسیار کاربردی هستند.
-
Reverse a decision / Overturn a decision: به معنای لغو کردن یا کاملاً برعکس کردن یک تصمیم است. این افعال معمولاً در موقعیتهای رسمی و قانونی به کار میروند.
Example: The manager refused to reverse his decision to fire the employee.
ترجمه: مدیر از لغو تصمیم خود برای اخراج آن کارمند خودداری کرد.Example: The Supreme Court can overturn a decision made by lower courts.
ترجمه: دیوان عالی کشور میتواند تصمیمی را که توسط دادگاههای پایینتر گرفته شده است، لغو کند. -
Postpone a decision / Defer a decision: به معنای به تعویق انداختن تصمیمگیری برای زمان آینده است.
Example: They decided to postpone the decision until they had more information.
ترجمه: آنها تصمیم گرفتند که تصمیمگیری را تا زمانی که اطلاعات بیشتری داشته باشند به تعویق بیندازند. -
Reconsider a decision: به معنای «تجدید نظر کردن» در یک تصمیم است.
Example: I hope you will reconsider your decision to resign.
ترجمه: امیدوارم در تصمیم خود برای استعفا تجدید نظر کنید.
افعال مربوط به حمایت یا مخالفت با یک تصمیم
در مکالمات روزمره و کاری، اغلب لازم است نظر خود را در مورد حمایت یا مخالفت با یک تصمیم بیان کنیم.
-
Support a decision: حمایت کردن از یک تصمیم.
Example: I fully support your decision to continue your education.
ترجمه: من کاملاً از تصمیم تو برای ادامه تحصیل حمایت میکنم. -
Uphold a decision: تایید و حمایت کردن از یک تصمیم (معمولاً در شرایطی که آن تصمیم به چالش کشیده شده است).
Example: The appeal court upheld the original decision.
ترجمه: دادگاه تجدیدنظر، تصمیم اولیه را تأیید کرد. -
Challenge a decision / Appeal against a decision: به چالش کشیدن یا اعتراض کردن به یک تصمیم (معمولاً در مراجع قانونی).
Example: He plans to challenge the decision in court.
ترجمه: او قصد دارد این تصمیم را در دادگاه به چالش بکشد.
صفات رایج همراه با Decision (صفت + اسم)
صفات به ما کمک میکنند تا ماهیت و کیفیت یک تصمیم را توصیف کنیم. استفاده از صفت مناسب، به کلام ما عمق و دقت بیشتری میبخشد. در ادامه به بررسی مهمترین کالوکیشن های Decision در این دسته میپردازیم.
صفات مربوط به اهمیت و بزرگی تصمیم
- A big / major decision: یک تصمیم بزرگ و مهم.
- A key / crucial decision: یک تصمیم کلیدی و حیاتی.
- A momentous / historic / landmark decision: یک تصمیم بسیار مهم، تاریخی و سرنوشتساز (اغلب برای رویدادهای تاریخی یا تصمیمات دادگاه به کار میرود).
Example: Choosing a career is a major decision for any young person.
ترجمه: انتخاب شغل یک تصمیم بزرگ برای هر جوان است.
Example: The company is facing a crucial decision regarding its new marketing strategy.
ترجمه: شرکت با یک تصمیم حیاتی در مورد استراتژی بازاریابی جدید خود روبرو است.
صفات مربوط به سختی یا آسانی تصمیم
- A difficult / hard / tough decision: یک تصمیم دشوار و سخت.
- An easy decision: یک تصمیم آسان.
- A tough call: (اصطلاح غیررسمی) یک تصمیم سخت.
- A no-brainer: (اصطلاح غیررسمی) تصمیمی که بسیار واضح و آسان است و نیاز به فکر کردن ندارد.
Example: It was a tough decision to leave my hometown, but I had to do it for my career.
ترجمه: ترک زادگاهم تصمیم سختی بود، اما برای آینده شغلیام مجبور بودم این کار را انجام دهم.
Example: Accepting the job offer was a no-brainer; the salary was amazing.
ترجمه: قبول کردن آن پیشنهاد شغلی نیاز به فکر نداشت؛ حقوقش فوقالعاده بود.
صفات مربوط به خوب یا بد بودن تصمیم
- A good / wise / sensible / sound / rational decision: یک تصمیم خوب، عاقلانه، منطقی و درست.
- A bad / poor / unwise / wrong decision: یک تصمیم بد، ضعیف، غیرعاقلانه و اشتباه.
- An informed decision: تصمیمی که با آگاهی کامل و بر اساس اطلاعات کافی گرفته شده است.
Example: Investing in that company was a wise decision.
ترجمه: سرمایهگذاری در آن شرکت یک تصمیم عاقلانه بود.
Example: It was a poor decision to go out without a coat in this cold weather.
ترجمه: بیرون رفتن بدون کت در این هوای سرد یک تصمیم بد بود.
صفات مربوط به سرعت گرفتن تصمیم
- A quick / prompt / snap decision: یک تصمیم سریع و فوری. (Snap decision اغلب بار معنایی منفی دارد و به تصمیم آنی و بدون فکر اشاره میکند).
- A hasty / rash / knee-jerk decision: یک تصمیم عجولانه، نسنجیده و واکنشی که معمولاً پیامدهای منفی دارد.
Example: He made a snap decision to quit his job, and now he regrets it.
ترجمه: او یک تصمیم آنی برای ترک شغلش گرفت و اکنون پشیمان است.
Example: Don’t make a hasty decision. Think about it carefully first.
ترجمه: تصمیم عجولانه نگیر. اول با دقت در موردش فکر کن.
سایر صفات کاربردی
در جدول زیر، چند صفت پرکاربرد دیگر به همراه مثال و ترجمه ارائه شده است.
| کالوکیشن (صفت + Decision) | توضیح و ترجمه | مثال انگلیسی |
|---|---|---|
| A final decision | تصمیم نهایی و قطعی | The final decision rests with the manager. |
| A unanimous decision | تصمیم متفقالقول و اجماعی | The board reached a unanimous decision to approve the project. |
| A controversial decision | یک تصمیم بحثبرانگیز و جنجالی | It was a controversial decision to close the local library. |
| An irreversible decision | یک تصمیم برگشتناپذیر | Getting a tattoo is an irreversible decision. |
| A deliberate decision | یک تصمیم آگاهانه و سنجیده | I made a deliberate decision to reduce my screen time. |
عبارات و اصطلاحات مرتبط با Decision
علاوه بر ترکیب فعل و صفت، عبارات و اصطلاحات خاصی نیز در مورد تصمیمگیری وجود دارند که دانستن آنها بسیار مفید است.
-
Decision-making process: فرآیند تصمیمگیری.
Example: Understanding the decision-making process is crucial for effective management.
ترجمه: درک فرآیند تصمیمگیری برای مدیریت موثر، حیاتی است. -
Decision-maker: تصمیمگیرنده.
Example: Who is the main decision-maker in your department?
ترجمه: تصمیمگیرنده اصلی در دپارتمان شما کیست؟ -
To be on the fence: (اصطلاح) دودل بودن و ناتوانی در تصمیمگیری بین دو گزینه.
Example: I’m on the fence about whether to accept the job in London or stay here.
ترجمه: من دودل هستم که آیا شغل در لندن را قبول کنم یا اینجا بمانم. -
To make up one’s mind: (اصطلاح) تصمیم گرفتن، به نتیجه رسیدن.
Example: Please make up your mind; we don’t have all day!
ترجمه: لطفاً تصمیمت را بگیر؛ ما تمام روز وقت نداریم!
نتیجهگیری
تسلط بر کالوکیشن های Decision یکی از بهترین راهها برای ارتقای سطح زبان انگلیسی شما از متوسط به پیشرفته است. با استفاده صحیح از این ترکیبات فعل و صفت، نه تنها صحبتها و نوشتههای شما طبیعیتر و حرفهایتر به نظر میرسد، بلکه میتوانید منظور خود را با دقت و ظرافت بیشتری منتقل کنید. توصیه میکنیم این مقاله را به عنوان یک مرجع نگه دارید و سعی کنید کالوکیشنهای معرفی شده را در مکالمات و تمرینهای نوشتاری خود به کار ببرید. هرچه بیشتر از آنها استفاده کنید، سریعتر به بخشی از دایره لغات فعال شما تبدیل خواهند شد.



