- آیا میدانید فعل Cut در ترکیب با کلمات مختلف چه معانی متفاوتی پیدا میکند؟
- چگونه میتوانیم از کالوکیشن های Cut برای طبیعیتر صحبت کردن به زبان انگلیسی استفاده کنیم؟
- مهمترین و پرکاربردترین کالوکیشنهای فعل Cut که هر زبانآموزی باید بداند کدامند؟
- آیا با عبارات اصطلاحی و تجاری که با Cut ساخته میشوند آشنایی دارید؟
در این مقاله جامع، به تمام این سوالات و بیشتر از آن پاسخ خواهیم داد. یادگیری کالوکیشن های Cut یکی از بهترین راهها برای عبور از سطح مبتدی و رسیدن به تسلطی روان و طبیعی در زبان انگلیسی است. بسیاری از زبانآموزان فعل Cut را فقط به معنی «بریدن» میشناسند، اما این فعل در ترکیب با کلمات دیگر، دنیایی از معانی جدید و کاربردی را به روی شما باز میکند. با ما همراه باشید تا با دستهبندیهای مختلف این همایندها، از کاربردهای روزمره گرفته تا عبارات تخصصی در محیط کار، آشنا شوید و دایره واژگان خود را به شکل چشمگیری گسترش دهید.
درک مفهوم کالوکیشن و اهمیت آن
قبل از پرداختن به کالوکیشن های Cut، بهتر است مروری کوتاه بر مفهوم «کالوکیشن» (Collocation) داشته باشیم. کالوکیشن به مجموعهای از دو یا چند کلمه گفته میشود که به طور طبیعی و معمول در کنار یکدیگر به کار میروند. یک فرد انگلیسیزبان هرگز نمیگوید “make a photo” بلکه میگوید “take a photo”. این ترکیبهای طبیعی همان کالوکیشنها هستند. یادگیری آنها باعث میشود جملات شما صحیح، طبیعی و روان به نظر برسند و از ساختارهای عجیب و غریب که حاصل ترجمه کلمهبهکلمه از فارسی است، پرهیز کنید.
کالوکیشن های Cut با معنای فیزیکی «بریدن»
سادهترین و شناختهشدهترین کاربرد فعل Cut مربوط به بریدن فیزیکی اشیاء است. این دسته از کالوکیشنها بسیار رایج هستند و در مکالمات روزمره به وفور استفاده میشوند.
۱. بریدن مواد غذایی
در آشپزخانه، فعل Cut کاربردهای فراوانی دارد. به این مثالها توجه کنید:
- Cut the cake: کیک را بریدن
مثال:It’s time to cut the cake and celebrate his birthday.
(وقتشه کیک رو ببریم و تولدش رو جشن بگیریم.)
- Cut bread/vegetables/meat: نان/سبزیجات/گوشت را بریدن (خرد کردن)
مثال:Could you please cut the onions for the salad?
(میشه لطفا پیازها رو برای سالاد خرد کنی؟)
- Cut something in half/into pieces: چیزی را نصف کردن/تکهتکه کردن
مثال:She cut the apple in half to share with her friend.
(او سیب را نصف کرد تا با دوستش تقسیم کند.)
۲. کاربردها در آرایش و باغبانی
این فعل در زمینههای دیگر نیز معنای فیزیکی خود را حفظ میکند:
- Cut hair: کوتاه کردن مو
مثال:I need to get my hair cut this weekend.
(باید این آخر هفته موهامو کوتاه کنم.)
- Cut grass/lawn: چمن زدن
مثال:My father cuts the grass every Saturday morning.
(پدرم هر صبح شنبه چمنها را میزند.)
- Cut flowers: چیدن گلها
مثال:She went to the garden to cut some fresh flowers for the vase.
(او به باغ رفت تا چند گل تازه برای گلدان بچیند.)
کالوکیشن های Cut با معنای «کاهش دادن»
یکی از مهمترین و پرکاربردترین معانی غیرفیزیکی Cut، «کاهش دادن» یا «کم کردن» است. این دسته از کالوکیشن های Cut به ویژه در موضوعات اقتصادی و سبک زندگی اهمیت دارند.
کاهش هزینهها و منابع
در دنیای تجارت و اقتصاد، کاهش دادن یک اصل مهم است:
- Cut costs/spending/expenses: هزینهها/مخارج را کاهش دادن
مثال:The company had to cut costs by laying off some employees.
(شرکت مجبور شد با اخراج برخی کارمندان، هزینهها را کاهش دهد.)
- Cut jobs: کاهش فرصتهای شغلی (اخراج کردن)
مثال:Due to the economic crisis, many factories started to cut jobs.
(به دلیل بحران اقتصادی، بسیاری از کارخانهها شروع به تعدیل نیرو کردند.)
- Cut prices: قیمتها را کاهش دادن
مثال:The supermarket cut the prices on many items to attract more customers.
(سوپرمارکت قیمت بسیاری از اقلام را برای جذب مشتریان بیشتر کاهش داد.)
- Cut back on something: مصرف چیزی را کم کردن
مثال:I’m trying to cut back on sugar and junk food.
(دارم سعی میکنم مصرف شکر و هلههوله را کم کنم.)
کالوکیشن های Cut با معنای «قطع کردن» یا «پایان دادن»
این فعل همچنین برای نشان دادن پایان ناگهانی یا قطع یک ارتباط یا فعالیت به کار میرود.
۱. قطع ارتباطات و روابط
- Cut ties with someone: قطع رابطه با کسی
مثال:After the argument, he decided to cut all ties with his former business partner.
(بعد از آن مشاجره، او تصمیم گرفت تمام روابط خود را با شریک تجاری سابقش قطع کند.)
- Cut someone off: حرف کسی را قطع کردن / قطع کردن حمایت مالی
مثال ۱:She kept cutting me off while I was trying to explain the situation.
(او مدام حرفم را قطع میکرد وقتی داشتم سعی میکردم شرایط را توضیح دهم.)
مثال ۲:His parents cut him off when he dropped out of college.
(وقتی از دانشگاه انصراف داد، والدینش حمایت مالی خود را از او قطع کردند.)
۲. متوقف کردن یک فعالیت
- Cut something short: چیزی را زودتر از موعد تمام کردن
مثال:We had to cut our vacation short because of a family emergency.
(مجبور شدیم تعطیلاتمان را به دلیل یک مشکل خانوادگی فوری، زودتر تمام کنیم.)
- Cut the engine/power: موتور/برق را قطع کردن
مثال:The pilot had to cut the engine before the emergency landing.
(خلبان مجبور شد قبل از فرود اضطراری، موتور را خاموش کند.)
کالوکیشنهای اصطلاحی و کاربردی (Idiomatic Collocations)
زبان انگلیسی پر از اصطلاحاتی است که با فعل Cut ساخته میشوند. یادگیری این عبارات به شما کمک میکند تا مانند یک فرد بومی (Native) صحبت کنید.
جدول کالوکیشنهای اصطلاحی پرکاربرد
| اصطلاح (Collocation) | معنی فارسی | مثال (Example) |
|---|---|---|
| Cut to the chase | برو سر اصل مطلب | I don’t have much time, so please cut to the chase. |
| Cut corners | ماستمالی کردن، از سر و ته کار زدن | The company went bankrupt because they were always cutting corners on quality. |
| Cut someone some slack | به کسی سخت نگرفتن، مراعات کسی را کردن | He’s been through a lot recently, so we should cut him some slack. |
| Cut a deal | معامله کردن، به توافق رسیدن | The two companies cut a deal to merge next year. |
| A cut above the rest | یک سر و گردن از بقیه بالاتر بودن | Her performance was truly a cut above the rest. |
| Cut it out! | بس کن! تمامش کن! | Hey, you two, cut it out! Stop fighting. |
سایر کالوکیشن های مهم Cut
در ادامه به چند کالوکیشن دیگر اشاره میکنیم که در موقعیتهای مختلف بسیار مفید هستند.
- Cut class/school: از کلاس/مدرسه جیم شدن
مثال:He got into trouble for cutting class too often.
(او به خاطر اینکه زیاد از کلاس فرار میکرد به دردسر افتاد.)
- Cut a fine figure: خوشتیپ و جذاب به نظر رسیدن
مثال:He cut a fine figure in his new suit.
(او در کت و شلوار جدیدش بسیار خوشتیپ به نظر میرسید.)
- Cut the red tape: کاهش بروکراسی و تشریفات اداری
مثال:The new government promised to cut the red tape to make it easier to start a business.
(دولت جدید قول داد تا تشریفات اداری را برای تسهیل راهاندازی کسبوکار کاهش دهد.)
- Be cut out for something: برای کاری ساخته شدن، به درد کاری خوردن (معمولاً در جملات منفی)
مثال:I realized I’m not cut out for a desk job; I need more action.
(من فهمیدم که برای کار پشت میزی ساخته نشدهام؛ به هیجان بیشتری نیاز دارم.)
جمعبندی نهایی
همانطور که مشاهده کردید، فعل Cut بسیار فراتر از معنای ساده «بریدن» است. یادگیری و تمرین کالوکیشن های Cut به شما کمک میکند تا منظور خود را با دقت و ظرافت بیشتری بیان کنید و درک بهتری از مکالمات و متون انگلیسی داشته باشید. پیشنهاد میکنیم این کالوکیشنها را در یک دفترچه یادداشت کنید و سعی کنید با هر کدام یک جمله جدید بسازید. این تمرین فعال، بهترین راه برای تثبیت این عبارات در ذهن شماست. با به کار بردن این همایندها در گفتار و نوشتار خود، یک گام بزرگ به سمت تسلط بر زبان انگلیسی برخواهید داشت.



