- چگونه از فعل Call در موقعیتهای مختلف مانند تلفن زدن، درخواست کردن یا لغو کردن استفاده کنیم؟
- رایجترین کالوکیشن های Call در زبان انگلیسی کدامند و چه معنایی دارند؟
- آیا فعل Call همیشه به معنی «تماس گرفتن» است یا در ترکیب با کلمات دیگر معانی جدیدی پیدا میکند؟
- چطور میتوانیم با یادگیری کالوکیشنهای Call، انگلیسی خود را طبیعیتر و روانتر جلوه دهیم؟
در این مقاله، به تمام این سوالات پاسخ خواهیم داد و شما را با دنیای گسترده و کاربردی کالوکیشن های Call در زبان انگلیسی آشنا خواهیم کرد. فعل “Call” یکی از پرکاربردترین افعال در زبان انگلیسی است، اما قدرت واقعی آن زمانی آشکار میشود که در کنار کلمات دیگر قرار میگیرد و یک «کالوکیشن» یا همایند میسازد. یادگیری این ترکیبات به شما کمک میکند تا از ترجمههای تحتاللفظی و فارسیگونه فاصله بگیرید و مانند یک انگلیسیزبان واقعی صحبت کنید. در ادامه، مجموعهای از مهمترین و رایجترین این ترکیبات را به همراه مثالهای واضح و ترجمه فارسی بررسی خواهیم کرد تا درک عمیقتری از کاربردهای متنوع این فعل به دست آورید.
کالوکیشن های Call مرتبط با تماس تلفنی و ارتباطات
اولین و شناختهشدهترین کاربرد فعل Call، مربوط به مکالمات تلفنی است. اما حتی در این حوزه نیز ترکیبات متعددی وجود دارد که هر کدام معنای خاص خود را دارند. آشنایی با این کالوکیشنها برای مدیریت مکالمات تلفنی ضروری است.
-
Make a call / Place a call: به معنی «تماس گرفتن» یا «برقرار کردن تماس». این دو عبارت تقریباً مترادف هستند، هرچند “Place a call” کمی رسمیتر است.
مثال: I need to make a quick phone call before we leave.
ترجمه: قبل از اینکه برویم، باید یک تماس تلفنی سریع بگیرم. -
Receive a call / Get a call: به معنی «دریافت کردن تماس» یا «کسی با شما تماس گرفتن».
مثال: She received a call from an unknown number.
ترجمه: او یک تماس از شمارهای ناشناس دریافت کرد. -
Return a call: به معنی «پاسخ دادن به تماس از دست رفته» یا «دوباره تماس گرفتن با کسی که با شما تماس گرفته بود».
مثال: I missed his call, so I need to return his call this afternoon.
ترجمه: من تماسش را از دست دادم، بنابراین باید امروز بعد از ظهر با او تماس بگیرم. -
Call someone back: این عبارت فعلی (Phrasal Verb) نیز به معنی «دوباره با کسی تماس گرفتن» است و بسیار رایج است.
مثال: I’m in a meeting right now. Can I call you back in an hour?
ترجمه: من الان در جلسه هستم. میتوانم یک ساعت دیگر با شما تماس بگیرم؟ -
A wake-up call: این عبارت دو معنی دارد. معنی اول و تحتاللفظی آن «تماس بیدارباش» است که از طرف هتل برای بیدار کردن مسافران انجام میشود. اما معنی استعاری و رایجتر آن «یک هشدار جدی» یا «تلنگر» است.
مثال ۱: I asked the hotel reception for a wake-up call at 6 AM.
ترجمه ۱: من از پذیرش هتل یک تماس بیدارباش برای ساعت ۶ صبح درخواست کردم.مثال ۲ (استعاری): The accident was a wake-up call for him to drive more carefully.
ترجمه ۲ (استعاری): آن تصادف یک تلنگر جدی برای او بود تا با احتیاط بیشتری رانندگی کند.
کالوکیشن های Call به معنای درخواست و نیاز
فعل Call در ترکیب با کلمات دیگر میتواند معنای «نیاز داشتن»، «درخواست کردن» یا «ایجاب کردن» را منتقل کند. این دسته از کالوکیشن های Call در نوشتار رسمی و آکادمیک بسیار پرکاربرد هستند.
Call for
این عبارت فعلی (Phrasal Verb) معانی متعددی دارد که همگی حول محور «درخواست» یا «نیاز» میچرخند.
-
Call for something (نیاز داشتن / ایجاب کردن): وقتی یک موقعیت، به یک اقدام یا ویژگی خاصی نیاز دارد.
مثال: This kind of problem calls for a lot of patience.
ترجمه: این نوع مشکل، نیازمند صبر زیادی است. -
Call for something (درخواست عمومی کردن): برای بیان یک درخواست یا تقاضای عمومی، معمولاً توسط یک گروه.
مثال: The protesters were calling for the president’s resignation.
ترجمه: معترضان خواستار استعفای رئیسجمهور بودند. -
Call for someone (رفتن به دنبال کسی): رفتن به جایی برای برداشتن کسی و همراه بردن او.
مثال: I will call for you at 8 PM, so be ready.
ترجمه: من ساعت ۸ شب دنبالت میآیم، پس آماده باش.
Call on
این عبارت نیز برای درخواست کردن استفاده میشود اما معمولاً به صورت رسمی و مستقیم از یک شخص یا گروه.
-
Call on someone to do something (درخواست رسمی کردن): به طور رسمی از کسی خواستن تا کاری را انجام دهد.
مثال: The UN called on all countries to help with the crisis.
ترجمه: سازمان ملل از همه کشورها خواست تا در مورد بحران کمک کنند. -
Call on someone (در کلاس پرسیدن): وقتی معلم از دانشآموزی میخواهد که به سؤالی پاسخ دهد.
مثال: The teacher always calls on me when I don’t know the answer.
ترجمه: معلم همیشه وقتی جواب را نمیدانم از من سؤال میپرسد.
کالوکیشنهای مربوط به لغو کردن و خاتمه دادن
یکی از مهمترین و پرکاربردترین کالوکیشن های Call، مربوط به لغو کردن رویدادها یا پایان دادن به یک فعالیت است.
-
Call something off: به معنی «لغو کردن» یک رویداد برنامهریزی شده مانند جلسه، مسابقه یا عروسی. این عبارت بسیار رایج است.
مثال: They had to call off the wedding because of family issues.
ترجمه: آنها مجبور شدند به دلیل مشکلات خانوادگی عروسی را لغو کنند. -
Call it a day: این اصطلاح به معنی «تصمیم به پایان کار برای آن روز» است. وقتی احساس میکنید به اندازه کافی کار کردهاید، از این عبارت استفاده میکنید.
مثال: We’ve been working for 10 hours. Let’s call it a day.
ترجمه: ما ۱۰ ساعت است که کار میکنیم. بیایید برای امروز کار را تمام کنیم. -
Call it quits: این اصطلاح نیز شبیه به “Call it a day” است اما میتواند به معنی «تسلیم شدن» یا «دست از تلاش برداشتن» نیز باشد.
مثال: After years of trying to make the business work, they decided to call it quits.
ترجمه: پس از سالها تلاش برای موفقیت کسبوکار، آنها تصمیم گرفتند دست از کار بکشند (آن را تعطیل کنند).
سایر کالوکیشنهای مهم و کاربردی با Call
در ادامه، به بررسی چندین کالوکیشن دیگر میپردازیم که در موقعیتهای مختلف بسیار مفید هستند.
| کالوکیشن (Collocation) | معنی فارسی | مثال و ترجمه |
|---|---|---|
| Call a meeting | جلسهای را ترتیب دادن / برگزار کردن | The manager called a meeting to discuss the new project. مدیر جلسهای را برای بحث در مورد پروژه جدید ترتیب داد. |
| Call something into question | چیزی را زیر سؤال بردن / به چالش کشیدن | New evidence has called his innocence into question. شواهد جدید، بیگناهی او را زیر سؤال برده است. |
| Call someone’s attention to something | توجه کسی را به چیزی جلب کردن | I would like to call your attention to the last paragraph of the report. میخواهم توجه شما را به پاراگراف آخر گزارش جلب کنم. |
| Call the shots / Call the tune | تصمیمگیرنده اصلی بودن / دستور دادن | In this department, she is the one who calls the shots. در این دپارتمان، او کسی است که تصمیم نهایی را میگیرد. |
| Call someone names | به کسی ناسزا گفتن / بد و بیراه گفتن | The children were punished for calling each other names. بچهها به خاطر ناسزا گفتن به یکدیگر تنبیه شدند. |
| A close call | خطر از بیخ گوش گذشتن / موقعیت خطرناک | The car almost hit me. It was a very close call. ماشین نزدیک بود به من بزند. واقعاً خطر از بیخ گوشم گذشت. |
نتیجهگیری
همانطور که مشاهده کردید، فعل Call بسیار فراتر از معنای ساده «تماس گرفتن» است. با یادگیری کالوکیشن های Call، شما ابزارهای قدرتمندی برای بیان مفاهیم مختلف از جمله درخواست کردن، لغو کردن، نیاز داشتن و به چالش کشیدن در اختیار خواهید داشت. استفاده صحیح از این همایندها نه تنها سطح زبان انگلیسی شما را ارتقا میدهد، بلکه باعث میشود کلام شما طبیعیتر و تأثیرگذارتر به نظر برسد. توصیه میکنیم این ترکیبات را در مکالمات و نوشتههای روزمره خود تمرین کنید تا به طور کامل بر آنها مسلط شوید و به راحتی از آنها در جای مناسب استفاده نمایید.



