


ترجمه انگلیسی به فارسی کلمه Facial tissue
دستمال کاغذی، دستمال صورت (کاغذی)
Facial
وابسته به صورت، سیمایی، رخساری، چهری، چهره ای، رخی
ماساژ صورت (و مالیدن کرم و غیره)
Tissue
(زیست شناسی) بافت، نسج
پارچه (به ویژه پارچه ی توری یا نازک)، تنزیب
زنجیره، سلسله، همبافت، شبکه، تنیده
دستمال کاغذی، حوله ی کاغذی
رجوع شود به tissue paper
به هم بافتن، همبافت کردن، تنیدن
با بافت پوشاندن
بافتی، نسجی
Facial angle
(زاویه ایکه ازکشیدن این دو خط ایجاد می شود: یکی از پایین بینی تا سوراخ گوش و دیگری از پایین بینی تا بالاترین برآمدگی پیشانی)زاویه ی رخی، رخ گوشه
Facial index
(نسبت درازا به پهنای صورت انسان) نمایه ی چهره، رخ نمایه
Connective tissue
بافت همبند، بافت پیوندی
Elastic tissue
(کالبد شناسی – به ویژه در دیواره های شاهرگ ها) بافت کشسان، بافت کشایند
Mechanical tissue
(گیاه شناسی – بافت سخت که اندام را استحکام می بخشد) بافت افزارگانی
Scar tissue
(پزشکی) بافت زخمگاهی، بافت التیامی، زخم بافت
Tissue culture
(زیست شناسی) کشت بافت
1
معنی و مفهوم لغت Facial tissue در دیکشنری آنلاین و رایگان انگلیسی به فارسی | ترجمه تخصصی Facial tissue به فارسی | کاربرد واژه Facial tissue | اصطلاحات تخصصی و روزمره انگلیسی با کلمه Facial tissue | هم خانواده های کلمه انگلیسی Facial tissue | مترادف کلمه Facial tissue | متصاد کلمه | ترجمه تخصصی عبارت Facial tissue | دیکشنری آنلاین Facial tissue | دیکشنری، فرهنگ لغت، فرهنگ لغات، انگلیسی به فارسی، دیکشنري، دیکشنری آنلاین، فرهنگ لغت آنلاین، واژه نامه | واژه نامه آموزشی | معنی و ترجمه واژه Facial tissue در واژه نامه انگلیسی به فارسی به همراه مثال و تلفظ انلاین | معانی دیگر Facial tissue و مشابه کلمه.
Dictionary English to Persian | Translation and Meaning of English Word Facial tissue to PERSIAN
online source for English definitions of Facial tissue | synonyms of Facial tissue in persian | word origins and etymologies of Facial tissue | audio pronunciations of Facial tissue | example sentences for Facial tissue
slang phrases, idioms, word games, legal and medical terms, Word of the Day.
